سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محفل راهیان نور

امام من مهربون ترینه!

چهارشنبه 87 تیر 12 ساعت 4:0 عصر

جاتون خالی دیروز از بهشت (بخونید مشهد الرضا) برگشتیم.

سخن کوتاه کنم و از کرامات و مکاشفاتمبراتون بگم:

تو حرم که نشسته بودم، پدری به پسر کوچولوش گفت: کفشاتو در بیار بعد بیا تو

یهویی انگشت کوچیکم خبردار شد که رمز ورود به این حرم ٍ دوست داشتنی چیه!

بله، باید اول کفش ها رو درآورد بعد اومد تو (1)

اما باز دیدم من که با همون کفش های گلی تندی دویدم اومدم تو پس چرا پدر مهربونم (2) چیزی بهم نگفت؟! تازه منو تو آغوشش کشید و کفش هامو برام درآورد! درست مثه بچه کوچولوها!

پاپستی_____________________________________

1- فخلع نعلیک انّک بالواد المقدّس طوی - سوره طه

2- قال الرّضا علیه السّلام:«الامام انیس الرّفیق و الاب الشّفیق و الاخ الشّقیق و الام البرّة بالولد الصّغیر و مفزع العباد فی الدّاهیة النّاد»

«امام انیسی است همراه، پدری است مهربان، برادری است دلسوز، مادری است مهربان برای بچه صغیر و پناهگاه مردم است در سختی های روزگار»



به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

دوباره فاطمیه و دوباره نغمه های دل

سه شنبه 87 خرداد 21 ساعت 12:2 عصر

دوباره فاطمیه و دوباره نغمه های دل
دوباره مانده شعر من به پای روضه ات به گل

 دوباره آه می کشم به یاد غصه ات ز دل
دوباره آسمان شده ز زخم روی تو خجل

 سیاه پرچم عزا گرفته ماتم تو را
سیاه شب به خود زده سیاه پرچم تو را

ببین که ناله می زنم درون خاطرم تو را
دوباره باب میکنم به دل بساط روضه را

 به روضه های دم به دم ، زبانه می کشد دلم

ز شعله های قصه ات کناره می کشد الم

 رسیده اشک روضه ات ، ازل به خاکم و گلم
به جز همین نشد دگر در این میانه حاصلم

 به روضه ها نشسته ام تو را بهانه می کنم
ز غم وجود شمع را چراغ خانه می کنم

 خدا به روضه چون رسد به او اشاره می کنم
بدین نشان بر حرامیان چنین کنایه می کنم

 تو لامروت ای لعین ، سرشک من چنین مبین
من از تبار حیدرم تو ننگری مرا چنین

 اگر صلاح ما رسد به کارزار کفر و دین
به سیلی آنچنان زنم که برکنی تو از زمین

منبع : www.lahoutian.blogfa.com

 



به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]



  • کلمات کلیدی :
  • به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

    یعنی منم نفت می دزدم؟!

    چهارشنبه 87 خرداد 8 ساعت 11:42 صبح

    مُدام میشینیم و نق میزنیم که آقا این مملکت، کلی نفت و منابع طبیعی داره که روز به روز هم داره? گرون میشه، پس چرا هیچی سر سفره ما نمیاد؟! همش میره تو جیب وزیر وزرا، همش میره تو شکم این ...ها! آقا پس این چه مملکت اسلامی شد؟!! آ...آ...آ...

    خانواده ای را فرض کن که پدر خونه، دست به هیچ کاری نمیزنه و همش تو خونه نشسته و بخور و بخواب. مادر خونه هم که تاب دیدن گرسنگی و درموندگی بچه هاشو نداره مجبور میشه طلاهاشو بفروشه. حالا اگه بچه های این خونه که جوون و توانمند هستن، مثل پدرشون، بشینن و فقط به طلاهای مادرشون اکتفا کنن و دنبال نون درآوردن نرن، باید به غیرتشون شک کرد. اگه بچه های این خونه هم بیکار بشینن هیچ امیدی به این خونه نیست.

    حالا ما هم یه مادر مشترک داریم که اسمش وطنه. اگه ما دانشجوهای این مملکت بشینیم و دست رو دست بذاریم و سعی نکنیم یه کاری بکنیم که نون از عمل خودمون بخوریم، مادرمون مجبور میشه طلاهاش که همون نفت مملکت باشه رو بفروشه تا ما گرسنه نمونیم. حالا گیرم که به فرض دزدی، گرگی هم میشه، نمیگم انتقاد نکن، اما تا حالا شده بشینی کلاهتو قاضی کنی ببینی الآن که پول نفت مملکت داره خرج میشه تا تو بیای دانشگاه و از هزار تا امکانات مختلفش استفاده کنی، تا شاید بتونی کاری کنی که دیگخ مادرمون مجبور نشه طلاهاشو بفروشه، تو چه کردی؟!

    متاسفانه خیلی از ماها فقط بلدیم نق بزنیم. مگه نشنیدی فرمودن: "قو أنفسکم" (از خودتون شروع کنید) چشم امید خانواده به فرزند ارشد خونست و ما دانشجوها هستیم که چشم امید این مملکت به ما دوخته شده و اگه ما هم نگاه به پدرانمون کنیم، معلوم نیست چه بر سر این مملکت خواهد اومد!

    باید کاری کنیم که نون عمل خودمون رو بخوریم و این معنای همون "جنبش نرم افزاری" و "تولید علم" است که رهبرمون فرمودند. 



  • کلمات کلیدی : مقاله های جهادی
  • به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

    کاش فراموشم نشود...

    چهارشنبه 87 خرداد 1 ساعت 10:54 صبح

    این روزها ایام شهادت مظلومانه مادری است که او را بانوی زنان عالم و ام الائمه خوانده اند. مادری که حسن، حسین و زینب (سلام الله علیهم) را در دامان خود تربیت کرد، تا هر یک، همچون خود او، الگویی برای امروز باشند، نه فقط اسطوره هایی دست نیافتنی!

    الگوهایی برای صبر و جهاد و ...

    این روزها، در مجلس عزای این بانوی بزرگ که می نشینم، از اعماق جان می گریم. اما گریه ام فقط به این خاطر نیست که دخت نبی اکرم(ص) را چنین بی رحمانه و بی گناه کشتند(1)، بلکه بیشتر از این بابت است که مسلمانان (بخوانید منافقان) را چه شد که این گونه گستاخانه شمشیر بر پاره تن پیامبر(2) می کشند و این چنین بی شرمانه حریم ملکوتی او را در میان کوچه ای که هنوز عطر نبی در آن جاری است می شکنند؟؟!! گریه ام از این بابت است که کاش بودم آن لحظه، آنجا، تا با تمام قوا مقابل این جاهلان پست بایستم و تا پای جان از حریم ولایت دفاع کنم.

    اما این آرزو چندان هم دست نایافتنی نیست!

     

    این روزها، مصادف با ایام دیگری هم هست و آن، یوم النکبت، شصتمین سال تاسیس رژیم غاصب و ستمگر صهیونیستی است. این روزها نیز مادرانی هستند، که در دامان خود فرزندانی مسلمان و مبارز پرورش دادند. پسرانی عاشورایی و حسینی که تا آخرین قطره خون خود در مقابل دشمن ایستاده اند و دخترانی که همچون زینب (س) در برابر همه سختی ها و مصیبت ها صبر کرده اند.

    آری، امروز نیز همچون ???? سال پیش، خانه هایی هستند که در کوچه هایی غربت زده و در پس سکوت میلیون ها مسلمان، درهاشان به آتش کشیده می شود. مادرانی هستند که در دفاع از دینشان پشت درها می ایستند و دست ستمگر یزیدیان امروز، سینه هاشان را میان در و دیوار خرد می کنند و حریمشان را نابود می سازند! گرچه مقام حضرت زهرای اطهر(س) قابل قیاس با آنان نیست، اما آنها نیز در خطَ او مبارزه می کنند و دفاع از آنها، کم از دفاع از حضرت زهرا نیست!

     

    و امروز وظیفه من ِ مسلمان، هزاران بار سنگین تر از وظیفه مسلمانی است که در زمان حضرت فاطمه (س) در مقابل ستمگری سکوت کرد. چرا که آن روز اسلام ِ باطل در مقابل اسلام ِ حق ایستاد و شاید حق و باطل برای مسلمان عامی آن روز درآمیخته بود. اما امروز، باطل ِ مبین و آشکار، با فریاد اسلام ستیزی گستاخانه در مقابل اسلام ایستاده است و حقّ و باطل بر همگان آشکار است و منی که فریاد «یا لیتنی کنتُ معک» سر می دهم باید بدانم وظیفه دارم، مسئولم و مکلّفم، در برابر یزیدیانِ امروز بایستم و از حریم ِ زنان ِ راه فاطمه(س) و مردان ِ راه علی (ع) دفاع کنم.

    فراموشم نشود، «امر به معروف و نهی از منکر»، درست مثل نماز خواندن بر من واجب است و از بزرگترین جبه های امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از فلسطین ِ مظلوم و مبارزه بات صهیونیست ِ غاصب است.

    کاش فراموشم نشود...

    پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    ا- بأی ذنب ٍ قتلت

    2- قال رسول الله: «فاطمةُ بضعت منّی، من اذاه فقد اذانی و من اذانی فقد اذالله»



  • کلمات کلیدی : مقاله های جهادی
  • به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

    در حاشیه نمایشگاه به اصطلاح کتاب!!!

    شنبه 87 اردیبهشت 21 ساعت 4:0 عصر

    دیروز با بچه های دانشگاه رفتیم نمایشگاه به اصطلاح کتاب، که در این سفر روحانی(!) چندی مظاهر فرهنگی کشور را رویت کردیم که تصمیم گرفتم چند تاییش را به سمعتون که نه به نظرتون برسونم:

    1- فرهنگ بزرگداشت بزرگان

    تو مسیرمون به رسم مرسوم به مرقد امام(ره)(1) که رسیدیم کمی توقف کردیم تا هم تجدید بیعتی با امام شهدا داشته باشیم و هم ناشتی بخوریم. من که مدت ها بود اوجا نرفته بودم با دیدن صحن و سرای امام بهتم زده بود و پاک گیج شده بودم که العیاذ بالله نکنه اینجا حرم یکی از امامان معصوم ماست و ما خودمون خبر نداشتیم! مرقد، محدوده وسیعی را به خود اختصاص داده بود که در حال حاضر در حال گسترش بود و صحن و سرایی شبیه به سحن و سرای امام رضا علیه السلام ساخته شده بود که به نظر من و یکی از دوستام حتی از صحن های جدید حرم امام رضا هم زیباتر و مجلل تر بود و خرج ها و تجملات دیگه ای که چون عیان است حاجتی به بیان آنها نیست. به راستی چرا؟!‏چه لزومی داره که این همه هزینه (که نمی دونم از کجا آمده) باید صرف ساختن چنین صحن و سرایی بشه حال اینکه خیلیا تو مملکتمون نون شب ندارن! خیلی از اماکن و خیابونا نیاز به مرمت دارن. خیلی روستاها آب و برق و جاده شوسه ندارن! اگه قرار به بزرگداشته که حضرت معصومه اولی هستن!چرا سعی نمیشه به عمران و آبادانی حرم ایشان و شهر قم که امروز از طرف تمام دنیا زیر ذره بینه پرداخته بشه؟(شاید چون سیاست و مصلحت حکم نمی کنه!!!)و...و...و....

    جوابی که انتظار داریم بشنویم اینه: برای بزرگداشت بزرگی که موسس انقلابی عظیم و رهبری نمونه و بی همتا در تاریخ معاصر است چنین مخارجی لازم است تا برای همیشه یاد و خاطره ایشان در ذهن ها بماند و آرمانه هایش هیچ گاه فراموش نشود. همه فضایل امام را من هم قبول دارم و با تمام وجودم به ایشان احترام می ذارم و سعی می کنم برای حفظ آرمان ها او هر کاری که می تونم انجام بدم. اما ای برادر! ای وزیر! ای مسئول! این راهش نیست. برای پاس داشتن آرمان های امام و بزرگداشت ایشان نباید کاخ ساخت! چرا همه کارامون ظاهری شده؟ تا می خوایم کار فرهنگی بکنیم فکرمون می ره سراغ نسب کاغذها و بنرها و ساخت و سازهای ظاهری؟ چرا؟؟؟!! به نظرتون اگه خود امام زنده بودن (با شناختی که ما از ایشان و افکارشان داریم)هیچ موقع حاضر می شدن چنین مخارجی صرف ساخت چنین مرقدی بشه؟! آیا بزرگداشت اسلام پابرهنگان و مستضعفان که هموراه شعار امام بود با ولخرجی های این چنین معنا پیدا می کنه؟؟!!!

    تو پرانتز: دردی که از نوعی دیگه تو مرقد امام شاهدش بودم این بود که وقتی داشتیم میومدیم بیرون، یکی از بچه ها را دیدم که موقع بیرون اومدن عقب عقب میومد! قضاوتش به عهده شما!

    2- بهای نماز، در نمایشگاه کتاب امسال تهران شکسته شد!!!

    بگذریم از اوضاع واقعا غیر قابل تحمل و افتضاح نمایشگاه و کوتاهی های بزرگی که در زمینه فرهنگی تو این محیط فرهنگی(!) شاهد بودیم. وقت نماز ظهر شد. با خودم فکر می کردم خدا را شکر که امسال نمایشگاه تو مصلی(!) برگزار شده؛ حتما فضای مناسبی برای نماز فراهم کردن تا لااقل در کنار این همه قصور در زمینه فرهنگی، اون دسته از بازدید کننده هایی که هنوز تونستن تو این فضا خودشونا حفظ کنن و آلوده جو مریض نمایشگاه نشن، چند دقیقه ای شعائر اسلامی را لمس کنن( تا یه موقع یادشون نره که تو مملکت اسلامی زندگی می کنن) بگذریم که همین که آیا مصلی جای مناسبی برا نمایشگاه هست یا نه، جای بحث داره!

    بالاخره بین اون همه تابلوها و بنرهای غول پیکری که در و دیوار را پوشونده بودن، اعلامیه کوچیکی که محل نمازخونه را نشون می داد را کشف کردم. این بود نمازخانه ای که برای این خیل عظیم جمعیت در دل مصلای بزرگ تهران لطف کرده بودن و آماده کرده بودن: خیمه ای چهل نفره که با بنری پلاستیکی ساخته بودن و سردرش تبلیغ یه شرکت بازرگانی بود. کفش پوشیده از موکتی پوسیده بود و هیچ منفذی برای تنفس و تهویه نداشت و خواهران هم در انتهای این خیمه با پرده ای نیم متری از برادارن جدا شده بودند چنان که....

    این است نماد افتخار ما و پاسداشت شعائر اسلامی در یک نمایشگاه بین المللی و در دل یک مصلا(محل نماز)ی بزرگ!!!

    حالا با چه رویی بشینم و از راهروهای تنگ نمایشگاه و وضعیت نامساعد غرفه داران (حتی غرفه های مذهبی!) انتقاد کنم، وقتی این چنین  شعائر دینم زیر پا له شده؟؟؟؟!!!!!

    3- حق مردم بر رهبر

     حضرت امیر المونین علی علیه السلام به مالک اشتر می فرمایند:

    نگذار بین تو و مردم حجاب و حاجب فاصله اندازد.

    بعد فرمودند برای این که فاصله داشتن از مردم، این که حاکمان و حاکمیت از مردم فاصله پیدا بکنند و دیگر لابلای مردم و به خصوص محرومین نباشند کم کم باعث تنگ دلی مردم می شود و شما کم کم دل آنها را می زنید. وقتی دیگر احساس می کنند که شما با آنها فاصله گرفته اید و در میان آنها نیستید، دل مردم را می زنید. دل مردم دچار انقباض و گرفتگی می شود و مردم کم کم از شما بدشان می آید.

    * * *

    برگشتنه وقتی داشتیم از تهران خارج می شدیم اشتباهی وارد خیابونی شدیم که انتهاش به بیت رهبری می رسید. وقتی به آخرش رسیدیم من که برا اولین بار اونجا را می دیدم تعجب کردم که چرا سرباز سر کوچه گذاشتن و چرا فقط کسانی خاص که مجوز داشته باشن اجازه ورود دارن؟؟؟ با خودم گفتم مگه نباید رهبر جامعه در بین مردم و مثل اونا زندگی کنه؟ مگه حضرت نفرمودن بین رهبر و مردم نباید هیچ حجابی باشه و هر کس بتونه به راحتی با رهبرش دیدار کنه؟ اگه این کار جزء اصول حفاظتیه و لازمه پس چرا ائمه که از لحاظ مقام و منزلت قابل قیاس نیستن این طوری زندگی نمی کردن؟؟!!!

    از بحث زیادی تو این زمینه بنا به مسائلی خودداری می کنم!

    راستی اگه یه موقع بعضیا بهشون برخورد حتما به پاورقی(2) مراجعه کنن و در ضمن این جمله رهبری را به خاطر بیارن که اگه کسی از من انتقاد کنه معنیش این نیست که با ولایت فقیه مخالفه!

    پاورقی________________________________________________

    1- فکر می کنم انتخاب لقب امام برای رهبر انقلابمون یه که ایراد داشته باشه، چون با تمام ارادتی که به ایشان دارم لقب امام فقط مخصوص امامان دوازده گانه ماست و بعضی رفتارهای ما طوری شده که انگار 13 تا امام داریم و بعضی با تعصب های بیجا همه اقوال و افعال امام خمینی را معصومانه و مصون از اشتباه می دانند. بنده به ناچار به رسم عادت عموم از این لقب برای ایشان استفاده می کنم.

    2-نهج‏البلاغه صبحی صالح، خطبه 216:

    بزرگترین حقها که خدای سبحان واجب کرده است، حق والی بر رعیت است و حق رعیت بر والی، که خدای سبحان آن را واجب نمود و حق هریک را به عهده دیگری گذاشت، و آن را موجب برقراری پیوند آنان، و ارجمندی دین ایشان کرد. پس حال رعیت اصلاح نگردد جز آنگاه که حاکمان اصلاح پذیرند، و حاکمان اصلاح نگردند، جز آنگاه که مردم درستکار باشند. پس چون مردم حق حاکم را ادا نمایند، و حاکم حق مردم را به جای آورد، حق میان آنان بزرگ‏مقدار شود و پایه‏های دینشان استواری گیرد، و نشانه‏های عدالت برپا گردد و سنت الهی چنانکه باید، اجرا شود.

    پس امور زمانه اصلاح گردد، و امید به پایداری دولت قوت گیرد، و چشم آز دشمنان بسته. ولی اگر مردم بر والی چیره شود و یا حاکم بر مردم ستم کند، اختلاف کلمه پدیدار گردد، و نشانه‏های جور آشکار، و تبهکاری در دین بسیار شود. راه ‏گشوده سنت را رها کنند، و کار از روی هوا کنند و احکام فروگذار شود و بیماری، و کسی از پایمال شدن حقی سترگ و یا رواج باطلی بزرگ را برآشفته نگردد. آنگاه نیکان خوار شوند، و بدکاران بزرگ‏مقدار، و تاوان فراوان و دردناک از طرف پروردگار، بر گردن بندگان نهاده شود.

    پس بر شماست که یکدیگر را در این باب اندرز دهید، و یکدیگر را نیکو یاری دهید. درست است که هیچ‏کس نتواند حق طاعت خدا را چنانکه باید بگزارد، هرچند در به دست آوردن رضای او حریص باشد، و در کار بندگی کوشش بسیار به عمل آرد، لیکن باید به اندازه توان حقوق الهی را رعایت کند. از جمله حقهای خداوند بر بندگان این است که یکدیگر را به مقدار توان اندرز دهند و در برپاداشتن حق میان خود همدیگر را یاری رسانند. و هیچکس، هرچند، قدر وی در حق بیشتر و فضیلت او در دین پیشتر باشد، از اینکه او را در گزاردن حق خدا یاری کنند بی‏نیاز نیست، و هیچکس هرچند مردم او را خوار شمارند و در دیده‏ها بی مقدار آید، خُردتر از آن نیست که کسی را در انجام دادن حق یاری کند یا دیگری به یاری او برخیزد.

     



  • کلمات کلیدی : مقاله های جهادی
  • به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

    <      1   2   3   4      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    رئیس جمهور را بر «مدل توسعه اسلامی» انطابق دهیم!
    اصول گرایی یا اصول پنداری؟
    انا لله و انا الیه راجعون
    اصلاحات و ابهامات
    گلچینی از کتاب های مفید برای یک دانشجو
    رئیس جمهور اسلامی کیست؟
    انتقاد برای انتصاب!
    [عناوین آرشیوشده]