سلام
سلام به اونایی که مثل من تازه اومدن تو وبلاگ
سلام به اونایی که تازه نیومدن تو وبلاگ
سلام به اونایی که هر چی خدا می ریزه تو هاردشون هنگ نمی کنن
سلام به اونایی که تا دلشون می گیره سریع connect میشن به خدا
سلام به اونایی که 24 ساعته به خدا کانٍکتَن
سلام به اونایی که تا یه ذره قلبشون ویروسی میشه سریع ویروس کشی می کنن
سلام به اون متدیِِّنین update
سلام به اونایی که هاردشون خیلی گیگه!
سلام به اونایی که چیزهای بد رو از دلشون format می کنن
سلام به اونایی که دلای ساده دارن، سلام به اونایی که ساده دلند، سلام به اونایی که به هر چی خدا بهشون میده راضی اند، سلام به اونایی که خدا ازشون راضیه، سلام به اونایی که راضین به رضای خدا.
سلام به امام رضا سلام به امام رضا سلام به امام رضا
امیدوارم هیچ موقع رابطه شما با امام رضا disconnect نشه
میلاد امام رضا مبارک
ارسالی از: بهزاد امیر مجاهد
متاسفانه چند وقتی است که در مملکت عزیز اسلامی مان، وقایعی اتفاق افتاده که باعث شده مردم حتی نسبت به اسلام بدبین شوند که فکر میکنم توجه به چند عامل مهم در این زمینه لازم و ضروری است. امیدوارم اگر مسئولین هم اکنون صحبت بنده رو می شنوند کمی به عرایض حقیر توجه کنند...
ا ٍهـــــــــــــــم... ببخشید!
از اتاق فرمان اشاره می کنند که به مدت چند سطر، پیام بازرگانی داریم، لطفاً در چند کلمه (یا هجا) جمع بندی بفرمایین!
خُب... بنده برای به نتیجه رسوندن عرایضم 10 دقیقه ای فرصت لازم دارم، ببینین... همون طور که مستحضرید...
بله، مثل اینکه وقت ما تموم شده، نظر شما را به چندین پیام بازرگانی جلب میکنم:
دیم دیم دیدیم، دیم دیم... دیم دیم دیدیم، دیدیدیم (آهنگ پیام های بازرگانی)
پیام های بازرگانی (میان پستی)
1) همراه اول، همه محدودیت های زمان و مکان را از بین برده است!
با همراه اول هیچ کوچه ای بن بست نیست!
هیچ کس تنها نیست!!!
همراه اول
2) مؤسسه مسافرتی نسیم بهشت(؟!)
کیش، رویای به یاد ماندنی!
3) شرکت صنایع غذایی ... سالروز خجسته «تسخیر لانه جاسوسی» را تبریک عرض می نماید!
4) قرآن ریحان، با ویژگی های منحصر به فرد!!! برای اولین بار در تاریخ اسلام
...
نتایج اخلاقی _ اجتماعی:
0- یکی از کاربردهای مهم و رایج پیام بازرگانی، پاره پوره کردن رشته ذهن و کور کردن ذوق انسان در لحظه های حساس و تعیین کننده می باشد.
1- تبلیغ همراه اول رو که می بینم یاد آیه «هم معکم اینما کنتم» میفتم! یعنی راس راسی با همراه اول هیچ کسی تنها نیست؟! چه جالب، من اون روز تا حالا فکر می کردم همراه اول و آخر، خداست و بس!
2- اگه خواستی بهشت و حوری و سلم و سلام و جناتٍ تجری رو درک کنی کافیه یه بلیط هواپیما به مقصد کیش بگیری و بری حالشو ببری! نقد رو رها نکن که نسیه رو بگیری!!!
3- بهترین ابزار شناخته شده برای تبلیغ کالاهای بازرگانی مفاهیم دینی، مناسبات روز و سوک زدن به عواطف دینی خلق الله می باشد.
4- قرآن را هم باید مثل سایر کالاها با توصیف ویژگی های زینتی و ظاهری منحصر به فردش، در میان پیام های بازرگانی تبلیغ کرد!
سلام
می دونم تازه لباس مشکیتون رو عوض کردین. می دونم این چند روزه حسابی تو مجالس روضه امام صادق (ع) باصفا شدین. می خواسم زودتر خدمت برسم و من هم به وسع خودم عرض ادبی کنم. باور کنین حتی شروع به نوشتن هم کردم. ولی بعد کلی نوشتن و ویرایش کردن، همه مطلبم را پاک کردم.
اما الآن اومدم براتون روضه بخونم.
حق دارین بپرسین:آخه مرد حسابی، حالا چه وقت روضه خوندنه؟ هر کاری وقتی داره! (شما آخوندا) همین کارها را میکنین که مردم نسبت به خدا و پیغمبر بدبین میشن!
البته من هم جواب دارم:روضه ای که من قراره بخونم یه کم با روضه هایی که تا حالا شنیدین فرق داره. روضه من ممکنه تازه اشک چشمتون را خشک کنه و داد و بیدادتونا بلند!!! آخه ما عادت کردیم تو عزای اهل بیت (ع) فقط از نحوه شهادتشون (که انصافا برای یه دوستدار واقعی سنگینه) بگیم. برای همین ممکنه روضه من به دلتون نچسبه و من نمی خواسم مزاحم حال خوشتون بشم.
اما بریم سراغ روضه:
به این فکر کنین که امام صادق (ع) تموم عمرشون را صرف کردن که از معارف عمیق الهی که کم کم داشت تو جامعه اون روز کمرنگ می شد، یا بوسیله امامان ساختگی ذبح می شد، یا اینکه دچار پلیدی های فکری حاکمان و عالمان فاسد می شد، نگهبانی و نگهداری کنن. تو این راه شاگرد تربیت کردند، کلاس درس گذاشتند، بحث کردند، به سؤالات علمی مردم پاسخ دادند و خلاصه هرکاری که بگین انجام دادند... این بار شجاعت و شهامت این خاندان در میدان علم و جهاد علمی بروز کرد و در نهایت بر سر این آرمان جان خود را تقدیم دوست کردند.
چقدر دردناکه که پاکترین انسانها مردم را به راهی دعوت کنن که خیر خودشون در اونه و بخاطر همین شهیدشون کنن.
تا اینکه اسلام عزیز از اون مرحله سرنوشت ساز با سلامت عبور کرد و امروز به دست ما رسیده.
حالا چندتا سؤال:
چقدر تلاش کرده ایم که با معارف اهل بیت (ع) آشنا بشیم؟ اصلاً چقدر خودمون را آماده پذیرش کلام حق کردیم و به اصلاح درونمون پرداختیم؟ چقدر پایبند عملی به این معارف هستیم و در مقابل بی اعتنایی به این معارف حساسیم و دلسوزی می کنیم؟ آیا حاضریم در این راه جان و مال و عمرمون را مصرف کنیم؟
و چندتا مثال:
1-آیا ارتباط تلفنی با حرم امام عزیزمون حضرت علی بن موسی الرضا (ع) که این روزها بین ما شایع شده ما را از ارتباط قلبی با ایشون غافل نکرده؟ آیا رابطه امام و مأموم در معارف ما اینقدر سطحیه؟ آیا اویس قرنی نبود که بدون دیدن جمال ظاهری پیامبر (ص) به محبت رسید؟ چقدر امام را به خودمون نزدیک می دونیم؟
2-تاکی قراره در عزای امامان شجاع و مظلوم بقیع بر قبر خاکی اونا گریه کنیم؟ (که انصافا گریه دار است!)
آیا دوری جوامع اسلامی از فرهنگ زیبای اهل بیت (ع) مصیبت بزرگتری نیست؟
3-چقدر به اخلاق ناب محمدی (ص) پایبندیم و روابطمون را بر این اساس می سازیم یا اینکه فیلم های پرمحتوای تلویزیون استاد اخلاقمون شدن؟(یادمون نره بداخلاقی بیداد می کنه، حتی شما دوست عزیز!)
همه ما در این مصیبت ها شریکیم و باید لباس سیاه بپوشیم و عزا بگیریم.
ببخشید که روضه من طول کشید. حالا می تونین هرچی انتقاد دارین (البته اخلاقی) بگین.
مسئله ما فقط سریال های رمضانگاهی نیست!
چند سالی است که با رونق گرفتن سریال های رمضانگاهی، توجه همگان، اعم از منتقدان ارزشی سینما، فرهیختگان و بخصوص روحانیون عزیز، به این نقطاه از خطه پهناور سینما معطوف شده است؛ به طوری که تا چندین ماه پس از رمضان، تحلیل و آسیب شناسی این سریال ها نقل و نبات هر وعظ و خطابه و هر منبر و نشست و تریبونی می شود و هر کس می کوشد از ریز ریز مسائل اجتماعی و مذهبی مطرح شده در آنها، نکته ای کشف و استخراج نموده، تعهد و رسالت خود را نسبت به سینما و تلویزیون ادا نماید و یا حتی گاهی نه از سر وظیفه، بلکه به عنوان باقیات صالحات، در این حوزه افاده فیضی نماید! چنانکه گویی تا مدتی معین، «نقد سینما و تلویزیون» بر همگان واجب عینی می شود و پس از پایان دوره جذابیت این مباحث و فراموش شدن این سریال ها در اذهان عمومی، تکلیف ساقط شده و منبرها، نشست ها،تریبون ها و نشریه ها تا رمضان آتی، با عالم سینما و تلویزیون وداع می کنند! گویی بزرگترین و مهمترین آفت سینما و تلویزیون ما در دل سریال های رمضانگاهی نهفته است! اما آیا به راستی، در محیط بسیار آلوده و آفت زده سینما و تلویزیون ما، اولویت نخست با سریال های رمضانگاهی است؟! آیا کارشناسان مذهبی ما تنها وظیفه دارند بر سریال های رمضانگاهی نظارت کنند؟درست است که متاسفانه در برخی از این سریال ها، بعضی مسائل مذهبی اشتباه طرح شده و یا پایمال شده است، اما آیا تاثیر این دست مسائل بر فرهنگ جامعه بیشتر است یا تاثیر غیر مستقیمی که از جانب بسیاری از فیلم های سینمایی، پیام های بازرگانی، مسابقات تلویزیونی و... به بدنه جامعه تزریق می شود؟!
مشکل دیگر، کیفیت نظارت کارشناسان فرهنگی بر حوزه سینما و تلویزیون است. متاسفانه نگاه روحانیون و کارشناسان فرهنگی ما، در اغلب موارد نگاهی از بیرون گود است؛ به این معنا که نقش تماشاچی خارج از صحنه را بازی کرده و منتظر می مانند تا زمانی که آب بر زمین ریخته شد و فیلم برای اکران در سینما آماده شد یا برنامه ای در تلویزیون به نمایش درآمد، به نقد و تحلیل و اظهار نظر می پردازند. این چنین می شود که سنتوری ها با صرف هزینه های مالی و هنری، تولید شده، سپس اجازه اکران نمی یابند و آنگاه مخفیانه در سطح جامعه گسیل می یابند و یا بزنگاه ها و مثلث های شیشه ای و موارد دیگری از این دست، پس از تاثیر گذاری در جامعه، مورد نقد و تحلیل قرار می گیرند و موج انتقادها و فریاد ها همه کرسی های رسانه ای را پر می کنند! به واقع چه تعداد از فیلم ها و سریال های ما با نظارت و دخالت مستقیم کارشناسان فرهنگی بر سر صحنه تولید، ساخته شده اند؟
در پایان این نکته را نیز متذکر می شویم که کاملاً روشن است که حساسیت نسبت به سریال های رمضانگاهی، با توجه به محبوبیت و ایام پخش آنها، ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛ اما مشکل اینجاست که متاسفانه افراط در این حوزه و ضعف در تعیین اولویت ها، ما را از اهمّ معزلات تلویزیون و سینمای کشور غافل ساخته است.
دستشویی، اتاقی کوچک برای خودشناسی!
این پست را پاستوریزگان (کسانی که دارای سیستم گوارشی حساس به صحنه های تهوع آور هستند) نخوانند!
رومو به دیوار می کنم، یه شیشه گلاب هم میذارم این گوشه، خودت اگه خواستی به روت بپاش! اگه چشماتو ببندی بهتره، اما نه، تو که نمی تونی ببندی، پس من چشمامو می بندم و هر چی از قلمم دراومد می نویسم:
راستی یه کیسه اظطراری هم اینجا میذارم تا اگه یه موقع وضعیت بحرانی شد، کیبورد و مانیتورت کثیف نشه!
اونقدرها هم چندش آور نیست، اگه خوب بهش دقت کنی، برات جذابو پندآموز هم خواهد بود. شاید این یکی از بهترین نعمت های خدا به آدمیزاد باشه که ما روزی چند بار، گذرمون به دستشویی (اسامی دیگری نیز برای آن در اخبار آمده است: مضطراب، توالت، W.C، دورة المیاه، تالار اندیشه و...) میفته!
تا حالا به این فکر کردی که درس هایی از خودشناسی و چه معارف عمیقی تو این چاردیواری 5-4 متری نهفته؟! بیخود نیست که میگن خیلی از مسئله های سخت ریاضی دنیا تو این اتاق فکر کوچولو حل شدن! آخه فکر آدم حسابی باز میشه! فرصتی پیش میاد تا به دور از قیل و قال دنیا، یه کم تنهایی فکر کنیم!
فقط کافیه چشمامونو بشوریم و به بعضی چیزایی که به ظاهر بی خاصیت، زشت و بوگندو به نظر میرسن، جور دیگه ای نگاه کنیم؛ به این فکر کنیم که این ...ها همون جوجه کباب و همون غذای چرب و نرمه هستن که چند ساعت پیش با ولع و لذت وصف ناپذیری خوردیمشونو حالا هیچ اثری از لذتشون نیست. فقط فضولاتی که حتی دوست نداریم راجع بهشون فکر کنیم ازشون باقی مونده!
به این فکر کنیم که بعضی وقتا اونقدر شکممون پر میشه و نیاز به رفع حاجت پیدا می کنیم، که در یک لحظه همه چیز رو فراموش می کنیم و حاضریم هر چی داریم بدیم تا جایی برای قضای حاجت پیدا کنیم. (اینجا یه ضرب المثلی در مورد عاشقی هم وارد شده که عارم میشه بگم!)
به این فکر کنیم که بعضی روزها فقط کارمون پر و خالی کردن این بطن پهناور شده به این فکر کنیم که چقدر ضعیف و کوچیک هستیم که بی نیاز از قضای حاجت نیستیم و همیشه باری کثیف و بدبو با خودمون حمل می کنیم!
و هزاران هزار فکر دیگه که نبوغ و ذهنی خلاق داشته باشی و تو دستشویی به جای شمردن مگس ها و آواز خوندنیه کم در موردش فکر کنی و تو این بحر عظیم(!) مستغرق بشی، کشفشون خواهی کرد و به نتایج جالبی میرسی!
پاپستی______________________________________________
1- بازم معذرت میخوام که حرف هام بو داشت! اما آخرش بالاخره باید این حرف ها را زد تا آگه خوابیم بیدار بشیم و به اطرفمون بهتر نگاه کنیم.
2- فکر کنم یه جهاد اکبر کرده باشم! آخه احتمالاً با خوندن این مطلب، هر موقع یاد من افتادین یاد دستشویی میفتین یا هر موقع دستشویی رفتین یاد من میفتین!
3- به دلیل کاربرد شدید این شکلک خیلی جاها به قرینه معنوی حذف شد!
یک (مثلاً) مسابقه داغ تلویزیونی:
یکی از دو مجری برنامه: دوست عزیزی که پشت خط هستین، ســـــــــــــلام، لطفاً خودتونو معرفی کنین.
خانم مخاطب: وااااااااااااااای سلام سلام، چقدر خوشحالم که بالاخره بعد از مدت ها انتظار، تونستم باهاتون صحبت کنم و تو مسابقه تون شرکت کنم! نمی دونین که منو خانواده چقدر شما مجری گل ٍ گلاب و برنامه تونو دوست داریم! (ندای دل خانم شرکت کننده: البته اگه جایزه ای درکار نبود برنامتون به پشیزی نمی ارزید!)
مجری: شما و همه ملت شهید پرور ایران به ما لطف دارین، دل به دل راه داره! لطفاً خودتونو معرفی کنین تا وارد مسابقه بشیم.
خانم: راستشا بخواین بنده سوسن بهاری هستم 20 ساله از فلان آباد فلان شهر (کاش میتونستم بگم مجردم!!!)
مجری: درود بر مردم مهمان نواز فلان آباد، الآن آب و هوای اونجا چطوره؟
خانم: کمی تا قسمتی ابریه، جاتون خیلی خیلی خالیه!
مجری: از اتاق فرمان به من میگن زیاد فرصت نداریم گپ بزنیم، بریم سراغ مسابقه، این شما و این هم پنج گوی، لطفاً یکی را انتخاب کنین.
خانم: ا ٍااااام..... اولی
مجری: آفرین،آفرین، شما 10 هزار تومان همین جوری برنده شدین، لطفا انتخاب بعدی!
خانم: به افتخار شبکه 3 گوی سومی!
مجری: و اما سوال: روز 13 آبان چه روزی است؟
1- روز دانش آموز 2- روز معلم 3- هر دو
خانم: وایییییی آقای وای زدیان(1) تو رو خدا، تو رو جون هر کی دوست دارین راهنمایی کنین!
مجری: یه راهنمایی کوچولو، گزینه دوم نیست!
خانم: فکر می کنم گزینه اول باشه!
مجری: آفرین! احسنت بر این اطلاعات عمومی بالا! بریم سراغ بخش بعدی.
خانم: گوی شماره پنج
مجری: باز هم سوال، امام اول شیعیان کیست؟
ا- امام علی (ع) 2- امام حسن (ع) 3- گزینه سوم صحیح است!
خانم: خیلی سخته،لطفاً راهنمایی کنین
مجری: گزینه دوم نیست!
خانم: گزینه اول؟؟؟!!!!
مجری: آفرین بر شما! تهیه کننده برنامه پذیرفتن! بریم سراغ بخش جوایز، یکی از جعبه ها رو انتخاب کنین.
خانم: سومی، فروشنده هم هستم!
مجری: آفرین آفرین بر این انتخاب، کمک هزینه حج، مبارکتون باشه، از طرف ما نایب الزیاره باشین!
خانم: مرسی، تشکر از برنامه واقعاً خوبتون، لنگه نداره، از اونچه که فکرشا میکردم هم بهتر بود!
مجری: خواهش می کنم، سلام برسونین.
پست ویژه: مسابقه « اگه من روحانی بودم»
خُب، قراره تو این پست، من نقش یه روحانی (یا همون آخوند خودمون) رو بازی کنم که قراره پاشو به عالمی متفاوت بذاره تا بتونه یه آخوند مدرن، آپ دیت (فرنگیش نکنیم، همون به روز!) و پاسخگوی نیاز روز جامعه باشه. آخه آخوندها که قرار نیست تا ابد یه عمامه رو سرشون بذارن و یه عبا رو دوششون بندازن و تو کوچه بازار بگردن تا پیرزنه که اومده سبزی خوردن بخره، حکم خیس شدن چادرش تو بارونو ازشون بپرسه یا به جوونی که داره به دختر مردم متلک میندازه تذکر بدن. قرار نیست تا ابد آخوندها فقط از رو منبر افاضه فیض کنن یا اینکه تو حجره هاشون چند سال قرنطینه بشن و مکاسب و لُمعه و خارج فقه بخونن و از محیط جامعه بی خبر باشن.
البته تند نریما! خدا را شکر، نسل جدید روحانی های ما، خیلی بیشتر از قبل با جامعه تعامل دارن و از مسائل روز و دغدغه ها و معزلات جوونا با خبرن. اگه حرف های بالا رو زدم، منظورم اون روحانی های عزیزی بود که دلشون نمیخواد از قالب سنتی خودشون خارج بشن. البته این وسط، حوزه هم بی تقصیر نیست. چون خیلی از درس هایی که ارائه میشه، متناسب با مقتضیات و شرایط چند صد سال پیشه که بایستی مطابق با متقضیات امروز و نیازهای فردا به روز بشه. (پیشنهاد میکنم برای نهادینه شدن فرهنگ وبلاگ نویسی برای طلاب عزیز و آشنایی با فضای مجازی و نحوه مقابله با حربه های دشمنان در این عرصه، کرسی هایی در بین دروس حوزوی تعریف شود). از بحث خارج نشیم. قرار بود، بنده حقیر نقش یه روحانی رو بازی کنم که دلش میخواد متفاوت باشه. دلش میخواد یه منبری پیدا کنه که پا منبریاش جوونایی باشن که کمتر میان مسجد، یا کمتر میان مشاوره و پرسش و پاسخ و از این جور حرفها. قبل از همه چیز از مقام شامخ روحانیت معذرت میخوام که میخوام خودمو تو این لباس شریف فرض کنم:
لیست کل یادداشت های این وبلاگ