متاسفانه چند وقتی است که در مملکت عزیز اسلامی مان، وقایعی اتفاق افتاده که باعث شده مردم حتی نسبت به اسلام بدبین شوند که فکر میکنم توجه به چند عامل مهم در این زمینه لازم و ضروری است. امیدوارم اگر مسئولین هم اکنون صحبت بنده رو می شنوند کمی به عرایض حقیر توجه کنند...
ا ٍهـــــــــــــــم... ببخشید!
از اتاق فرمان اشاره می کنند که به مدت چند سطر، پیام بازرگانی داریم، لطفاً در چند کلمه (یا هجا) جمع بندی بفرمایین!
خُب... بنده برای به نتیجه رسوندن عرایضم 10 دقیقه ای فرصت لازم دارم، ببینین... همون طور که مستحضرید...
بله، مثل اینکه وقت ما تموم شده، نظر شما را به چندین پیام بازرگانی جلب میکنم:
دیم دیم دیدیم، دیم دیم... دیم دیم دیدیم، دیدیدیم (آهنگ پیام های بازرگانی)
پیام های بازرگانی (میان پستی)
1) همراه اول، همه محدودیت های زمان و مکان را از بین برده است!
با همراه اول هیچ کوچه ای بن بست نیست!
هیچ کس تنها نیست!!!
همراه اول
2) مؤسسه مسافرتی نسیم بهشت(؟!)
کیش، رویای به یاد ماندنی!
3) شرکت صنایع غذایی ... سالروز خجسته «تسخیر لانه جاسوسی» را تبریک عرض می نماید!
4) قرآن ریحان، با ویژگی های منحصر به فرد!!! برای اولین بار در تاریخ اسلام
...
نتایج اخلاقی _ اجتماعی:
0- یکی از کاربردهای مهم و رایج پیام بازرگانی، پاره پوره کردن رشته ذهن و کور کردن ذوق انسان در لحظه های حساس و تعیین کننده می باشد.
1- تبلیغ همراه اول رو که می بینم یاد آیه «هم معکم اینما کنتم» میفتم! یعنی راس راسی با همراه اول هیچ کسی تنها نیست؟! چه جالب، من اون روز تا حالا فکر می کردم همراه اول و آخر، خداست و بس!
2- اگه خواستی بهشت و حوری و سلم و سلام و جناتٍ تجری رو درک کنی کافیه یه بلیط هواپیما به مقصد کیش بگیری و بری حالشو ببری! نقد رو رها نکن که نسیه رو بگیری!!!
3- بهترین ابزار شناخته شده برای تبلیغ کالاهای بازرگانی مفاهیم دینی، مناسبات روز و سوک زدن به عواطف دینی خلق الله می باشد.
4- قرآن را هم باید مثل سایر کالاها با توصیف ویژگی های زینتی و ظاهری منحصر به فردش، در میان پیام های بازرگانی تبلیغ کرد!
مسئله ما فقط سریال های رمضانگاهی نیست!
چند سالی است که با رونق گرفتن سریال های رمضانگاهی، توجه همگان، اعم از منتقدان ارزشی سینما، فرهیختگان و بخصوص روحانیون عزیز، به این نقطاه از خطه پهناور سینما معطوف شده است؛ به طوری که تا چندین ماه پس از رمضان، تحلیل و آسیب شناسی این سریال ها نقل و نبات هر وعظ و خطابه و هر منبر و نشست و تریبونی می شود و هر کس می کوشد از ریز ریز مسائل اجتماعی و مذهبی مطرح شده در آنها، نکته ای کشف و استخراج نموده، تعهد و رسالت خود را نسبت به سینما و تلویزیون ادا نماید و یا حتی گاهی نه از سر وظیفه، بلکه به عنوان باقیات صالحات، در این حوزه افاده فیضی نماید! چنانکه گویی تا مدتی معین، «نقد سینما و تلویزیون» بر همگان واجب عینی می شود و پس از پایان دوره جذابیت این مباحث و فراموش شدن این سریال ها در اذهان عمومی، تکلیف ساقط شده و منبرها، نشست ها،تریبون ها و نشریه ها تا رمضان آتی، با عالم سینما و تلویزیون وداع می کنند! گویی بزرگترین و مهمترین آفت سینما و تلویزیون ما در دل سریال های رمضانگاهی نهفته است! اما آیا به راستی، در محیط بسیار آلوده و آفت زده سینما و تلویزیون ما، اولویت نخست با سریال های رمضانگاهی است؟! آیا کارشناسان مذهبی ما تنها وظیفه دارند بر سریال های رمضانگاهی نظارت کنند؟درست است که متاسفانه در برخی از این سریال ها، بعضی مسائل مذهبی اشتباه طرح شده و یا پایمال شده است، اما آیا تاثیر این دست مسائل بر فرهنگ جامعه بیشتر است یا تاثیر غیر مستقیمی که از جانب بسیاری از فیلم های سینمایی، پیام های بازرگانی، مسابقات تلویزیونی و... به بدنه جامعه تزریق می شود؟!
مشکل دیگر، کیفیت نظارت کارشناسان فرهنگی بر حوزه سینما و تلویزیون است. متاسفانه نگاه روحانیون و کارشناسان فرهنگی ما، در اغلب موارد نگاهی از بیرون گود است؛ به این معنا که نقش تماشاچی خارج از صحنه را بازی کرده و منتظر می مانند تا زمانی که آب بر زمین ریخته شد و فیلم برای اکران در سینما آماده شد یا برنامه ای در تلویزیون به نمایش درآمد، به نقد و تحلیل و اظهار نظر می پردازند. این چنین می شود که سنتوری ها با صرف هزینه های مالی و هنری، تولید شده، سپس اجازه اکران نمی یابند و آنگاه مخفیانه در سطح جامعه گسیل می یابند و یا بزنگاه ها و مثلث های شیشه ای و موارد دیگری از این دست، پس از تاثیر گذاری در جامعه، مورد نقد و تحلیل قرار می گیرند و موج انتقادها و فریاد ها همه کرسی های رسانه ای را پر می کنند! به واقع چه تعداد از فیلم ها و سریال های ما با نظارت و دخالت مستقیم کارشناسان فرهنگی بر سر صحنه تولید، ساخته شده اند؟
در پایان این نکته را نیز متذکر می شویم که کاملاً روشن است که حساسیت نسبت به سریال های رمضانگاهی، با توجه به محبوبیت و ایام پخش آنها، ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛ اما مشکل اینجاست که متاسفانه افراط در این حوزه و ضعف در تعیین اولویت ها، ما را از اهمّ معزلات تلویزیون و سینمای کشور غافل ساخته است.
پست ویژه: مسابقه « اگه من روحانی بودم»
خُب، قراره تو این پست، من نقش یه روحانی (یا همون آخوند خودمون) رو بازی کنم که قراره پاشو به عالمی متفاوت بذاره تا بتونه یه آخوند مدرن، آپ دیت (فرنگیش نکنیم، همون به روز!) و پاسخگوی نیاز روز جامعه باشه. آخه آخوندها که قرار نیست تا ابد یه عمامه رو سرشون بذارن و یه عبا رو دوششون بندازن و تو کوچه بازار بگردن تا پیرزنه که اومده سبزی خوردن بخره، حکم خیس شدن چادرش تو بارونو ازشون بپرسه یا به جوونی که داره به دختر مردم متلک میندازه تذکر بدن. قرار نیست تا ابد آخوندها فقط از رو منبر افاضه فیض کنن یا اینکه تو حجره هاشون چند سال قرنطینه بشن و مکاسب و لُمعه و خارج فقه بخونن و از محیط جامعه بی خبر باشن.
البته تند نریما! خدا را شکر، نسل جدید روحانی های ما، خیلی بیشتر از قبل با جامعه تعامل دارن و از مسائل روز و دغدغه ها و معزلات جوونا با خبرن. اگه حرف های بالا رو زدم، منظورم اون روحانی های عزیزی بود که دلشون نمیخواد از قالب سنتی خودشون خارج بشن. البته این وسط، حوزه هم بی تقصیر نیست. چون خیلی از درس هایی که ارائه میشه، متناسب با مقتضیات و شرایط چند صد سال پیشه که بایستی مطابق با متقضیات امروز و نیازهای فردا به روز بشه. (پیشنهاد میکنم برای نهادینه شدن فرهنگ وبلاگ نویسی برای طلاب عزیز و آشنایی با فضای مجازی و نحوه مقابله با حربه های دشمنان در این عرصه، کرسی هایی در بین دروس حوزوی تعریف شود). از بحث خارج نشیم. قرار بود، بنده حقیر نقش یه روحانی رو بازی کنم که دلش میخواد متفاوت باشه. دلش میخواد یه منبری پیدا کنه که پا منبریاش جوونایی باشن که کمتر میان مسجد، یا کمتر میان مشاوره و پرسش و پاسخ و از این جور حرفها. قبل از همه چیز از مقام شامخ روحانیت معذرت میخوام که میخوام خودمو تو این لباس شریف فرض کنم:
سلطان شیرینی ها، زولبیا و بامیه
دولت خدمتگزار در راستای تامین سلامتی و بهداشت غذایی روزه داران عزیز، از افزایش 62 درصدی قیمت زولبیا و بامیه (نسبت به سال گذشته) خبر داد!
ظاهر امر این است که علت این افزایش قیمت که چندان هم بعید نبود، افزایش قیمت نشاسته و روغن نباتی است؛ اما باطن امر این است که چون عده زیادی از ملت غیور ما قادر به تهیه این زوج شیرین و دوست داشتنی نسیتند، گام بلندی در راستای حفظ سلامت مردم(کنترل قند و چربی خون) توسط دولت مردمیار برداشته شده است!!!
افرادی که بیماری قلبی دارند این قسمت را نخوانند؛ گرچه همگی کم کم عادت کرده ایم:
نرخ تمام شده این زوج خوشبخت: کیلویی 2900 تومان ناقابل
دل هممون براشون تنگ میشه، جاشون تو سفره ها خالی خواهد بود...
پاپستی___________________________
البته احتمال دیگه ای هم که هست اینه که با این اقدام، مردم سر سفره های ماه رمضان، هیچ گاه مسئولین را فراموش نکرده و از دعای خیر(!) خود بی نصیب نمی گذارند.
سلام
دیشب sms واسه توام اومد؟؟ خوندیش؟
اگه دیدیش که هیچ اما اگه فکر میکنی واسه تو نزده برو یه سری به Inbox دلت بزن حتماً می بینیش. آخه از حرفهایی که توش زده مشخصه که send to all کرده. توش توشته بود:
خابَ الوافِدونً عًلی غًیُرک وَ خَسِرَالمُتُعًرِّضونً اِلا بِک وً ضاعً المُلِمّونَ اِلا بِک
کسی که بر غیر تو وارد شود محروم است و آنانکه به غیر تو رو کنند زیانکارند و هرکه به درگاه غیر تو
وَ اَجدَب َالمُنتَجِعونَ اِلا مَن انتَجَعَ فَضلَک...
رود محتاج گشته و هرکه از غیر فضل و کرم تو درخواست کرد بی برگ و نوا گردید ...
بابُکَ مَفتوحٌ لِّلراغِبینِ
در گاه لطف تو به روی مشتاقان باز است.
شنیدی ؟ با منه با توه با هممونه!! پاشو الان وقتشه.
و اگه نیومدی ضرر کردی چون شاید نشنیدی که میگه :
لَو عَلِمَ المُدبِرون کَیفَ اِشتیاقی بِهِم لَماتوا شَوقاً
اگر آنان که پشت کردند می دانستند چه اشتیاقی به آنها دارم از شوق جان می دادند!!!!
دیدی send to all کرده؟!!
مُدام میشینیم و نق میزنیم که آقا این مملکت، کلی نفت و منابع طبیعی داره که روز به روز هم داره? گرون میشه، پس چرا هیچی سر سفره ما نمیاد؟! همش میره تو جیب وزیر وزرا، همش میره تو شکم این ...ها! آقا پس این چه مملکت اسلامی شد؟!! آ...آ...آ...
خانواده ای را فرض کن که پدر خونه، دست به هیچ کاری نمیزنه و همش تو خونه نشسته و بخور و بخواب. مادر خونه هم که تاب دیدن گرسنگی و درموندگی بچه هاشو نداره مجبور میشه طلاهاشو بفروشه. حالا اگه بچه های این خونه که جوون و توانمند هستن، مثل پدرشون، بشینن و فقط به طلاهای مادرشون اکتفا کنن و دنبال نون درآوردن نرن، باید به غیرتشون شک کرد. اگه بچه های این خونه هم بیکار بشینن هیچ امیدی به این خونه نیست.
حالا ما هم یه مادر مشترک داریم که اسمش وطنه. اگه ما دانشجوهای این مملکت بشینیم و دست رو دست بذاریم و سعی نکنیم یه کاری بکنیم که نون از عمل خودمون بخوریم، مادرمون مجبور میشه طلاهاش که همون نفت مملکت باشه رو بفروشه تا ما گرسنه نمونیم. حالا گیرم که به فرض دزدی، گرگی هم میشه، نمیگم انتقاد نکن، اما تا حالا شده بشینی کلاهتو قاضی کنی ببینی الآن که پول نفت مملکت داره خرج میشه تا تو بیای دانشگاه و از هزار تا امکانات مختلفش استفاده کنی، تا شاید بتونی کاری کنی که دیگخ مادرمون مجبور نشه طلاهاشو بفروشه، تو چه کردی؟!
متاسفانه خیلی از ماها فقط بلدیم نق بزنیم. مگه نشنیدی فرمودن: "قو أنفسکم" (از خودتون شروع کنید) چشم امید خانواده به فرزند ارشد خونست و ما دانشجوها هستیم که چشم امید این مملکت به ما دوخته شده و اگه ما هم نگاه به پدرانمون کنیم، معلوم نیست چه بر سر این مملکت خواهد اومد!
باید کاری کنیم که نون عمل خودمون رو بخوریم و این معنای همون "جنبش نرم افزاری" و "تولید علم" است که رهبرمون فرمودند.
این روزها ایام شهادت مظلومانه مادری است که او را بانوی زنان عالم و ام الائمه خوانده اند. مادری که حسن، حسین و زینب (سلام الله علیهم) را در دامان خود تربیت کرد، تا هر یک، همچون خود او، الگویی برای امروز باشند، نه فقط اسطوره هایی دست نیافتنی!
الگوهایی برای صبر و جهاد و ...
این روزها، در مجلس عزای این بانوی بزرگ که می نشینم، از اعماق جان می گریم. اما گریه ام فقط به این خاطر نیست که دخت نبی اکرم(ص) را چنین بی رحمانه و بی گناه کشتند(1)، بلکه بیشتر از این بابت است که مسلمانان (بخوانید منافقان) را چه شد که این گونه گستاخانه شمشیر بر پاره تن پیامبر(2) می کشند و این چنین بی شرمانه حریم ملکوتی او را در میان کوچه ای که هنوز عطر نبی در آن جاری است می شکنند؟؟!! گریه ام از این بابت است که کاش بودم آن لحظه، آنجا، تا با تمام قوا مقابل این جاهلان پست بایستم و تا پای جان از حریم ولایت دفاع کنم.
اما این آرزو چندان هم دست نایافتنی نیست!
این روزها، مصادف با ایام دیگری هم هست و آن، یوم النکبت، شصتمین سال تاسیس رژیم غاصب و ستمگر صهیونیستی است. این روزها نیز مادرانی هستند، که در دامان خود فرزندانی مسلمان و مبارز پرورش دادند. پسرانی عاشورایی و حسینی که تا آخرین قطره خون خود در مقابل دشمن ایستاده اند و دخترانی که همچون زینب (س) در برابر همه سختی ها و مصیبت ها صبر کرده اند.
آری، امروز نیز همچون ???? سال پیش، خانه هایی هستند که در کوچه هایی غربت زده و در پس سکوت میلیون ها مسلمان، درهاشان به آتش کشیده می شود. مادرانی هستند که در دفاع از دینشان پشت درها می ایستند و دست ستمگر یزیدیان امروز، سینه هاشان را میان در و دیوار خرد می کنند و حریمشان را نابود می سازند! گرچه مقام حضرت زهرای اطهر(س) قابل قیاس با آنان نیست، اما آنها نیز در خطَ او مبارزه می کنند و دفاع از آنها، کم از دفاع از حضرت زهرا نیست!
و امروز وظیفه من ِ مسلمان، هزاران بار سنگین تر از وظیفه مسلمانی است که در زمان حضرت فاطمه (س) در مقابل ستمگری سکوت کرد. چرا که آن روز اسلام ِ باطل در مقابل اسلام ِ حق ایستاد و شاید حق و باطل برای مسلمان عامی آن روز درآمیخته بود. اما امروز، باطل ِ مبین و آشکار، با فریاد اسلام ستیزی گستاخانه در مقابل اسلام ایستاده است و حقّ و باطل بر همگان آشکار است و منی که فریاد «یا لیتنی کنتُ معک» سر می دهم باید بدانم وظیفه دارم، مسئولم و مکلّفم، در برابر یزیدیانِ امروز بایستم و از حریم ِ زنان ِ راه فاطمه(س) و مردان ِ راه علی (ع) دفاع کنم.
فراموشم نشود، «امر به معروف و نهی از منکر»، درست مثل نماز خواندن بر من واجب است و از بزرگترین جبه های امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از فلسطین ِ مظلوم و مبارزه بات صهیونیست ِ غاصب است.
کاش فراموشم نشود...
پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا- بأی ذنب ٍ قتلت
2- قال رسول الله: «فاطمةُ بضعت منّی، من اذاه فقد اذانی و من اذانی فقد اذالله»
در حاشیه نمایشگاه به اصطلاح کتاب!!!
دیروز با بچه های دانشگاه رفتیم نمایشگاه به اصطلاح کتاب، که در این سفر روحانی(!) چندی مظاهر فرهنگی کشور را رویت کردیم که تصمیم گرفتم چند تاییش را به سمعتون که نه به نظرتون برسونم:
1- فرهنگ بزرگداشت بزرگان
تو مسیرمون به رسم مرسوم به مرقد امام(ره)(1) که رسیدیم کمی توقف کردیم تا هم تجدید بیعتی با امام شهدا داشته باشیم و هم ناشتی بخوریم. من که مدت ها بود اوجا نرفته بودم با دیدن صحن و سرای امام بهتم زده بود و پاک گیج شده بودم که العیاذ بالله نکنه اینجا حرم یکی از امامان معصوم ماست و ما خودمون خبر نداشتیم! مرقد، محدوده وسیعی را به خود اختصاص داده بود که در حال حاضر در حال گسترش بود و صحن و سرایی شبیه به سحن و سرای امام رضا علیه السلام ساخته شده بود که به نظر من و یکی از دوستام حتی از صحن های جدید حرم امام رضا هم زیباتر و مجلل تر بود و خرج ها و تجملات دیگه ای که چون عیان است حاجتی به بیان آنها نیست. به راستی چرا؟!چه لزومی داره که این همه هزینه (که نمی دونم از کجا آمده) باید صرف ساختن چنین صحن و سرایی بشه حال اینکه خیلیا تو مملکتمون نون شب ندارن! خیلی از اماکن و خیابونا نیاز به مرمت دارن. خیلی روستاها آب و برق و جاده شوسه ندارن! اگه قرار به بزرگداشته که حضرت معصومه اولی هستن!چرا سعی نمیشه به عمران و آبادانی حرم ایشان و شهر قم که امروز از طرف تمام دنیا زیر ذره بینه پرداخته بشه؟(شاید چون سیاست و مصلحت حکم نمی کنه!!!)و...و...و....
جوابی که انتظار داریم بشنویم اینه: برای بزرگداشت بزرگی که موسس انقلابی عظیم و رهبری نمونه و بی همتا در تاریخ معاصر است چنین مخارجی لازم است تا برای همیشه یاد و خاطره ایشان در ذهن ها بماند و آرمانه هایش هیچ گاه فراموش نشود. همه فضایل امام را من هم قبول دارم و با تمام وجودم به ایشان احترام می ذارم و سعی می کنم برای حفظ آرمان ها او هر کاری که می تونم انجام بدم. اما ای برادر! ای وزیر! ای مسئول! این راهش نیست. برای پاس داشتن آرمان های امام و بزرگداشت ایشان نباید کاخ ساخت! چرا همه کارامون ظاهری شده؟ تا می خوایم کار فرهنگی بکنیم فکرمون می ره سراغ نسب کاغذها و بنرها و ساخت و سازهای ظاهری؟ چرا؟؟؟!! به نظرتون اگه خود امام زنده بودن (با شناختی که ما از ایشان و افکارشان داریم)هیچ موقع حاضر می شدن چنین مخارجی صرف ساخت چنین مرقدی بشه؟! آیا بزرگداشت اسلام پابرهنگان و مستضعفان که هموراه شعار امام بود با ولخرجی های این چنین معنا پیدا می کنه؟؟!!!
تو پرانتز: دردی که از نوعی دیگه تو مرقد امام شاهدش بودم این بود که وقتی داشتیم میومدیم بیرون، یکی از بچه ها را دیدم که موقع بیرون اومدن عقب عقب میومد! قضاوتش به عهده شما!
2- بهای نماز، در نمایشگاه کتاب امسال تهران شکسته شد!!!
بگذریم از اوضاع واقعا غیر قابل تحمل و افتضاح نمایشگاه و کوتاهی های بزرگی که در زمینه فرهنگی تو این محیط فرهنگی(!) شاهد بودیم. وقت نماز ظهر شد. با خودم فکر می کردم خدا را شکر که امسال نمایشگاه تو مصلی(!) برگزار شده؛ حتما فضای مناسبی برای نماز فراهم کردن تا لااقل در کنار این همه قصور در زمینه فرهنگی، اون دسته از بازدید کننده هایی که هنوز تونستن تو این فضا خودشونا حفظ کنن و آلوده جو مریض نمایشگاه نشن، چند دقیقه ای شعائر اسلامی را لمس کنن( تا یه موقع یادشون نره که تو مملکت اسلامی زندگی می کنن) بگذریم که همین که آیا مصلی جای مناسبی برا نمایشگاه هست یا نه، جای بحث داره!
بالاخره بین اون همه تابلوها و بنرهای غول پیکری که در و دیوار را پوشونده بودن، اعلامیه کوچیکی که محل نمازخونه را نشون می داد را کشف کردم. این بود نمازخانه ای که برای این خیل عظیم جمعیت در دل مصلای بزرگ تهران لطف کرده بودن و آماده کرده بودن: خیمه ای چهل نفره که با بنری پلاستیکی ساخته بودن و سردرش تبلیغ یه شرکت بازرگانی بود. کفش پوشیده از موکتی پوسیده بود و هیچ منفذی برای تنفس و تهویه نداشت و خواهران هم در انتهای این خیمه با پرده ای نیم متری از برادارن جدا شده بودند چنان که....
این است نماد افتخار ما و پاسداشت شعائر اسلامی در یک نمایشگاه بین المللی و در دل یک مصلا(محل نماز)ی بزرگ!!!
حالا با چه رویی بشینم و از راهروهای تنگ نمایشگاه و وضعیت نامساعد غرفه داران (حتی غرفه های مذهبی!) انتقاد کنم، وقتی این چنین شعائر دینم زیر پا له شده؟؟؟؟!!!!!
3- حق مردم بر رهبر
حضرت امیر المونین علی علیه السلام به مالک اشتر می فرمایند:
نگذار بین تو و مردم حجاب و حاجب فاصله اندازد.
بعد فرمودند برای این که فاصله داشتن از مردم، این که حاکمان و حاکمیت از مردم فاصله پیدا بکنند و دیگر لابلای مردم و به خصوص محرومین نباشند کم کم باعث تنگ دلی مردم می شود و شما کم کم دل آنها را می زنید. وقتی دیگر احساس می کنند که شما با آنها فاصله گرفته اید و در میان آنها نیستید، دل مردم را می زنید. دل مردم دچار انقباض و گرفتگی می شود و مردم کم کم از شما بدشان می آید.
* * *
برگشتنه وقتی داشتیم از تهران خارج می شدیم اشتباهی وارد خیابونی شدیم که انتهاش به بیت رهبری می رسید. وقتی به آخرش رسیدیم من که برا اولین بار اونجا را می دیدم تعجب کردم که چرا سرباز سر کوچه گذاشتن و چرا فقط کسانی خاص که مجوز داشته باشن اجازه ورود دارن؟؟؟ با خودم گفتم مگه نباید رهبر جامعه در بین مردم و مثل اونا زندگی کنه؟ مگه حضرت نفرمودن بین رهبر و مردم نباید هیچ حجابی باشه و هر کس بتونه به راحتی با رهبرش دیدار کنه؟ اگه این کار جزء اصول حفاظتیه و لازمه پس چرا ائمه که از لحاظ مقام و منزلت قابل قیاس نیستن این طوری زندگی نمی کردن؟؟!!!
از بحث زیادی تو این زمینه بنا به مسائلی خودداری می کنم!
راستی اگه یه موقع بعضیا بهشون برخورد حتما به پاورقی(2) مراجعه کنن و در ضمن این جمله رهبری را به خاطر بیارن که اگه کسی از من انتقاد کنه معنیش این نیست که با ولایت فقیه مخالفه!
پاورقی________________________________________________
1- فکر می کنم انتخاب لقب امام برای رهبر انقلابمون یه که ایراد داشته باشه، چون با تمام ارادتی که به ایشان دارم لقب امام فقط مخصوص امامان دوازده گانه ماست و بعضی رفتارهای ما طوری شده که انگار 13 تا امام داریم و بعضی با تعصب های بیجا همه اقوال و افعال امام خمینی را معصومانه و مصون از اشتباه می دانند. بنده به ناچار به رسم عادت عموم از این لقب برای ایشان استفاده می کنم.
2-نهجالبلاغه صبحی صالح، خطبه 216:
بزرگترین حقها که خدای سبحان واجب کرده است، حق والی بر رعیت است و حق رعیت بر والی، که خدای سبحان آن را واجب نمود و حق هریک را به عهده دیگری گذاشت، و آن را موجب برقراری پیوند آنان، و ارجمندی دین ایشان کرد. پس حال رعیت اصلاح نگردد جز آنگاه که حاکمان اصلاح پذیرند، و حاکمان اصلاح نگردند، جز آنگاه که مردم درستکار باشند. پس چون مردم حق حاکم را ادا نمایند، و حاکم حق مردم را به جای آورد، حق میان آنان بزرگمقدار شود و پایههای دینشان استواری گیرد، و نشانههای عدالت برپا گردد و سنت الهی چنانکه باید، اجرا شود.
پس امور زمانه اصلاح گردد، و امید به پایداری دولت قوت گیرد، و چشم آز دشمنان بسته. ولی اگر مردم بر والی چیره شود و یا حاکم بر مردم ستم کند، اختلاف کلمه پدیدار گردد، و نشانههای جور آشکار، و تبهکاری در دین بسیار شود. راه گشوده سنت را رها کنند، و کار از روی هوا کنند و احکام فروگذار شود و بیماری، و کسی از پایمال شدن حقی سترگ و یا رواج باطلی بزرگ را برآشفته نگردد. آنگاه نیکان خوار شوند، و بدکاران بزرگمقدار، و تاوان فراوان و دردناک از طرف پروردگار، بر گردن بندگان نهاده شود.
پس بر شماست که یکدیگر را در این باب اندرز دهید، و یکدیگر را نیکو یاری دهید. درست است که هیچکس نتواند حق طاعت خدا را چنانکه باید بگزارد، هرچند در به دست آوردن رضای او حریص باشد، و در کار بندگی کوشش بسیار به عمل آرد، لیکن باید به اندازه توان حقوق الهی را رعایت کند. از جمله حقهای خداوند بر بندگان این است که یکدیگر را به مقدار توان اندرز دهند و در برپاداشتن حق میان خود همدیگر را یاری رسانند. و هیچکس، هرچند، قدر وی در حق بیشتر و فضیلت او در دین پیشتر باشد، از اینکه او را در گزاردن حق خدا یاری کنند بینیاز نیست، و هیچکس هرچند مردم او را خوار شمارند و در دیدهها بی مقدار آید، خُردتر از آن نیست که کسی را در انجام دادن حق یاری کند یا دیگری به یاری او برخیزد.
بسم الله الرحمن الرحیم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
اول سلام
ما مسلمانیم و در مکتب ما، سکوت در برابر بی عدالتی ها، کوتاهی و منکرها کفر محض است. ما مسلمانیم و امر به معروف و نهی از منکر درست مثل نماز خواندن واجب است!!! و اما گاهی اوقات فراموشمان می شود!
امروز در محیط مجازی و به عقیده بنده بزرگترین و خطیرترین پایگاهی که می توان با دشمنان غرب و شرق مبارزه کرد، در جبهه ای که امروز به مثابه سنگرهای خاکی دوران هشت سال دفاع مقدس است، عده ای جوانان مومن و مبارز کشورمان اسلحه به دست پا به عرصه وبلاگ نویسی گذاشته اند و روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود. اما متاسفانه شاهد آن هستیم که نه تنها از سوی بعضی ارگان ها حمایت نمی شوند بلکه فریادشان در نطفه خفه می گردد و آنان که باید حامی شان باشند در جبهه دشمن قد علم کرده و ناجوانمردانه از آنان دفاع می کنند.
شاید تا حالا حدس زده باشید که در مورد چه می نویسم.
آری، مدتی است که سایت بلاگفا با مدیریتی نالایق و معلوم الحال، علی رغم اعتراضات شدید وبلاگ نویسان مسلمان و متعهد، نسبت به گسترش روز افزون و خطرناک وبلاگ های موهن و ضد اسلامی و نیز وبلگ های مستهجن، نه تنها بر طبق قوانین خود سایت بلاگفا اقدام به انسداد وبلاگ های متخلف نمی کند، بلکه صراحتا در مواردی از آنان دفاع کرده و نیز به مسدود کردن وبلاگ های مذهبی مبادرت ورزیده است!!!
و در این میان وبلاگ محفل راهیان نور، که در دفاع از آرمان های اسلامی و اعتقادی خویش هراسی ندارد، از جمله وبلاگ های اسلامی است که توسط مدیریت بلاگفا، به علت عدم رعایت قوانین بلاگفا(!!!) مسدود شده است. بی آنکه مدیریت نالایق، جناب آقای شیرازی توجه به این مسئله داشته باشند که این وبلاگ مدت یک سال و اندی است که به فعالیت مستمر مشغول بوده و بانک اطلاعاتی مذهبی خوبی به شمار می رفت و نیز این پایگاه یک پایگاه خصوصی و انفرادی نبوده بلکه وابسته به مجموعه فرهنگی مسجد الامام اصفهان است، تنها با یک کلیک و بدون هیچ تذکر و اخطاری آن را مسدود کرده اند! و باید خاطر نشان کرد که هیچ یک از فعالیت های وبلاگ ما نه تنها مغایرتی با قوانین بلاگفا نداشته است؛ بلکه این قوانین خود بزرگترین سندی است بر اینکه بلاگفا از قوانینی که برای خود تعریف کرده است نیز سرباز زده است!
یکی از بندهای قوانین بلاگفا:
4.وبلاگهایی که اقدام به انشار تصاویر یا مطالب مستهجن کنند و یا به مقامات ایران ، ادیان و اقوام و نژادها توهین کنند مسدود خواهند شد.
جالب توجه است بدانید ویلاگ سابق ما نیز مدتی پیش توسط گروهی ناشناس هک گردید و پس از مکاتبه های فراوان با بلاگفا مبنی بر باز پس گیری وبلاگ هیچ دجوابی دریفات نکردیم و اکنون نیز شاهد آن هستیم که با کمال تعجب بلاگفا همزمان با مسدود کردن وبلاگ جدید ما(که پس از هک شدن وبلاگ قبلی شروع به کار کرد) وبلاگ هک شده ما را نیز مسدود کرده است (تصویر زیر) و این خود می تواند روشنگر اهدافی که آن گروه ناشناس دنبال می کرده اند و نیز هویت آنان باشد!
و اما خطاب به آقای شیرازی، مدیریت بلاگفا:
بدانید که نه تنها ما با این اقدام شنیع جنابعالی از حرکت باز نمی مانیم، بلکه هر چه فعال تر سعی خواهیم کرد تحت سرویسی لایق تر به فعالیت مذهبی خود ادامه دهیم و نیز بدانید که این اعتراضات تنها به بیانیه های اینترنتی خلاصه نخواهد شد؛ بلکه ما از طریق مراجع قضایی و قانونی کشور حتما اقدام خواهیم کرد و شما را به پای میز محاکمه خواهیم کشاند تا مشخص شود اولا مسئولیت وبلاگ های در حال رشد موهن و ضد اسلامی با چه مقامی است و نیز مشخص شود وبلاگ راهیان نور و دیگر وبلاگ های مذهبی از کدام یک از قوانین بلاگفا تحدی کرده اند که این چنین مهر خاموشی بر فعالیت های آن زدید و به جای پاسخگویی به کوتاهی های تان این پایگاه را مسدود نموده اید. (لازم به ذکر است که مجموعه فرهنگی مسجد الامام سرمایه گزاری فراوانی برای تبلیغات وبلاگ مذکور داشته و نیز این وبلاگ از جمله فعال ترین وبلاگ های مذهبی بوده و از این نظر سرمایه ارزشمندی از معارف الهی در این مدت توسط این وبلاگ در فضای مجازی گردآوری شده است)
و فاجعه ای دیگر همزمان با این وقایع:
شاید با سایت شیعه نیوز که به جرئت می توان گفت بزرگترین و به روزترین پایگاه اطلاع رسانی شیعه در جهان به شمار می رود آشنا باشید. این سایت اخباری از اوضاع و احوال شیعیان در دنیا ارائه می داد که کمتر در صدا و سیمای کشورمان می شنیدیم و تاثیر بسزایی در روشن سازی اضاع و افکار شیعیان داشت.متاسفانه در چنین روزهایی که شاهد مسدود و مسکوت شدن وبلاگ های مذهبی هستیم، شاهد مسدود شدن این سایت ارزشمند توسط مخابرات ایران(!) هستیم که هنوز هیچ دلیلی از جانب مخابرات ایران برای اقدام عجیبش دریافت نکرده ایم!
در پایان از تمامی وبلاگ نویسان مسلمان و متعهد دعوت به اتحاد و همکاری می کنیم تا بتوانیم با یاری دیگر و استعانت از درگاه ایزدی حقوق پایمال شده خود را باز پس گیریم و تکلیف خود را ادا کنیم.
و من الله توفیق
مدیریت وبلاگ محفل راهیان نور
------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
اظهارات شیرازی در محاصبه با ایسنا
طرح درختی مهاجرت وبلاگ نویسان ارزشی از بلاگفا
لیست کل یادداشت های این وبلاگ