آنجا که خون بی گنهان ریختن سزاست
هر روز ما محرم و هر دشت کربلاست
در هر زمانه دست ستم می کند جفا
دلهای عاشقان به غم و رنج مبتلاست
در پیش چشم مردم نامرد روزگار
غزه هنوز قتلگه دشت نینواست
شمشیر ظلم و تیر جفا شمر و حرمله
با توپ وتانگ بر سر طفلی که ناشتاست
خون می چکد هنوز زحلقوم شیرخوار
آنسوی خیمه ها همه در ناله و عزاست
جرمش چه بود جز طلب حق که دست ظلم
خونها بپا نمود که حق خواستن خطاست
انجا حسین تشنه به آب فرات بود
اینجا نگاه تشنه فریاد آشناست
لیست کل یادداشت های این وبلاگ