رئیس جمهور را بر «مدل توسعه اسلامی» انطابق دهیم!
مدل توسعه چه دخلی به انتخابات ریاست جمهوری دارد؟
بهتر است قبل از ورود به اصل مطلب، نسبت موضوع بحث (ترسیم مدل توسعه) با مقوله «انتخاب رئیس جمور اصلح» مخشص شود تا اهمیت موضوع و مقتضای زمانی آن روشن گردد. همان طور که مستحضرید، مقام معظم رهبری، دهه چهارم انقلاب را «دهه پیشرفت و عدالت» نامگذاری کرده و رسالت ده سال آینده انقلاب را توسعه و پیشرفت، بر مبنای عدالت، دانسته اند. روشن است که در نظام ولایت فقیه، گفتمان سازی و ترسیم سیاست های کلی نظام، بر عهده ولی فقیه است و این قوه مجریه است که موظف است در قالب این گفتمان، غافله انقلاب را به پیش براند. در واقع وظیفه قوه مجریه و در رأس آن، شخص رئیس جمهور آن است که گفتمان مذکور را باور داشته و با بسط و پرورش آن و بهره گیری از نخبگان و کارشناسان ذیربط، به تدبیر راهکارهای اجرایی برای پیاده سازی اصول مشخص شده بپردازد و لذا کسی که قرار است زمام قوه مجریه کشور را در دست گیرد، لازم است نسبت خود را با گفتمان «پیشرفت و عدالت» مخص کرده و برنامه های خود را برای پیاده سازی آن تبیین نماید.
حال که اهمیت بحث از «مدل توسعه» در چنین ایامی مخص شد، به اصل موضوع می پردازیم.
آنچه در آغاز بایستی روشن شود، آن است که قصد بر آن نیست که صرفاً به بازخوانی مؤلفه های یک جامعه توسعه یافته بپردازیم؛ چرا که جامعه توسعه یافته اسلامی که از آن به «آرمانشهر اسلامی» تعبیر می شود، از جهات بسیاری با تصوری که در جوامع غربی از یک کشور توسعه یافته می شود، به لحاظ ظاهری، همخوانی و اشتراک دارد؛ چنانکه در هر دو، شاخصه هایی چون استقلال، امنیت، آزادی، رفاه اقتصادی، عدالت و امثالهم از مؤلفه های یک جامعه توسعه یافته به حساب می آیند، اما آنچه ما را در این نقاط مشترک از نظام های غربی متمایز می سازد، نوع نگاهی است که ما به این شاخصه ها داریم. در واقع وجه تمایز ما با غرب، صرفاً در نفس شاخصه ها نیست، بلکه این نقش، اثر و هدف هر پدیده است که جایگاه آن پدیده را تعیین کرده و ارزش یا ضدّ ارزش بودن آن را روشن می سازد. چنانکه به عنوان مثال، رفاه اقتصادی، زمانی ارزش محسوب می شود که اولاً به طریقه مشروع حاصل شده باشد و ثانیاً راه را برای دستیابی به آرمان های اصیل اسلامی هموار سازد و در واقع وسیله ای برای رسیدن به هدفی والاتر قرار گیرد، و الّا رفاه اقتصادی ذاتاً ارزش شمرده نمی شود، بلکه حتی اگر دو شرط فوق محقق نشود، ضدّ ارزش دانسته می شود. در صورتی که در بسیاری از جوامع غربی، رفاه اقتصادی ذاتاً و اصالتاً دارای ارزش است و لذا اهمیتی ندارد که به چه قیمتی حاصل شده باشد و چه هدفی را دنبال می کند، بلکه خود هدفی است که به هر نحو ممکن باید محقق شود. بنابراین نفس پدیده «رفاه اقتصادی» مقوله واحد و ثابتی است و این نوع نگاه به این پدیده است که محل نزاع و عامل تمایز توسعه اسلامی از توسعه غربی است و این اصل در مورد تمامی مقوله های دیگر از جمله فرهنگ، سیاست و روابط بین الملل، که همگی وسیله هایی برای رسیدن به هدف غایی اسلام که همان «تربیت صحیح و تکامل انسان» است، صادق است.
این بحث هدف و وسیله، بحثی بسیار راهگشا و حیاتی است و الگوی ما برای ترسیم مدل توسعه است. به عبارت دقیق تر، برای ترسیم مدل توسعه کافی است آرمان اصیل اسلامی شناخته شود و اصول ثابت و لایتغیر تعیین گردد و سپس مؤلفه هایی که در جامعه بین المللی، برای توسعه یک جامعه مطرح است به آنها رجوع داده شود و در صورت مطابقت، به عنوان وسیله و ابزار در فهرست برنامه های قوه مجریه قرار گیرد. با چنین تعریفی مشخص می شود که وسیله ها ثابت نیستند، بلکه این اصول هستند که در طول تاریخ ثابت می مانند و لذا در هر مقطعی بایستی وسیله ها مورد بازخوانی و واکاوی قرار گیرند و در صورتی که ما را از هدف اصلی خود باز می دارند حذف و یا اصلاح شوند. در این باب شهید آوینی چنین می گوید:
«وظیفه اصلی حکومت اسلامی اصلاً تزکیه و تعلیم اجتماع است، اما چون فقر و فقدان عدالت اجتماعی مانعی عظیم در برابر این هدف اصلی است، بالتبع به از بین بردن فقر و سایر موانع می پردازد و به طور موازی در جهت تکامل و تعالی معنوی جامعه برنامه ریزی می کند. بنابراین آموزش و فرهنگ در خدمت رفع محرومیت ها و از بین بردن فقر قرار نمی گیرد، بلکه مبارزه با فقر در خدمت اعتلای معنوی و فرهنگی است». (مقاله دیکتاتوری اقتصاد)
امام خمینی(ره)، بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران نیز چنین می فرمایند:
«مسئولان ما بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت -ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جموری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنی نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.
مردم عزیز ایران که حقاً چهره منور تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند که سختی ها و فشارها را برای خدا پذیرا باشند تا مسئولان بالای کشور به وظیفه اساسی شان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادرى و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسى است که نداند مردم عزیز ما در سختى هستند و گرانى و کمبود بر طبقه مستضعف فشار مىآورد، ولى هیچ کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دوَل دنیاى امروز و پایه ریزى فرهنگى جدید بر مبناى اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامى با امریکا و شوروى، فشار و سختى و شهادت و گرسنگى را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کردهاند و بهاى آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار مىکنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب، بى شهادت میسر نیست». (صحیفه امام،ج21 ،ص 327)
اینجاست که روشن می شود، مدلی که برای توسعه هر جامعه تدوین می شود، نسبت مستقیم با اصول و مبانی معرفتی، فلسفی و اخلاقی آن جامعه دارد و لذا اگرچه ممکن است برخی از پارامترهای توسعه در یک کشور اسلامی، ظاهراً منطبق بر معیارهای توسعه غربی باشد، اما طبق آنچه گفته شد، جایگاه این پارامترها و کارکرد آنها در جوامع مختلف، متفاوت است و لذا نمی توان نسخه توسعه یک نظام را برای نظامی دیگر تجویز کرد و اینجاست که «استقلال» به معنای واقعی کلمه تعریف می شود؛ چرا که استقلال یک کشور منحصر به خودکفایی در تولیدات مادی داخلی نیست، بلکه استقلال یک ملت آن است که هویت اصیل مذهبی و ملی خود را بازیابند و با تکیه بر خودباوری و اصول گرایی، به ترسیم مدل توسعه و اصلاح ساختارهای فرهنگی-سیاسی کشور خود اهتمام ورزند. تبلور چنین استقلالی را می توان در اسلامی ایران به وضوح درک کرد.
از مجموع این مباحث، کاملاً واضح است که تشخیص کاندیدای اصلح، تنها با تطبیق شعارهای وی بر شعارها و گفتمان انقلاب محقق نمی شود، بلکه بایستی مسیر تحقق شعارها و مهمتر از آن، اهداف و کارکردهای آرمان های صادره از سوی هر کاندیدا را جویا شد تا به درستی روشن شود نسبت وی با انقلاب و «مدل توسعه اسلامی» چیست. این است که همواره تأکید و پافشاری ما بر طرح مباحث اصولی و بنیانی، به جای پرداختن به مصادیق جزئی و شعارهای ظاهر فریب است؛ که شناخت از راه شعور حاصل می شود، نه از راه شعار.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ