سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محفل راهیان نور

پست ویژه: مسابقه « اگه من روحانی بودم»

دوشنبه 87 مهر 8 ساعت 2:35 عصر

خ‍ُب، قراره تو این پست، من نقش یه روحانی (یا همون آخوند خودمون) رو بازی کنم که قراره پاشو به عالمی متفاوت بذاره تا بتونه یه آخوند مدرن، آپ دیت (فرنگیش نکنیم، همون به روز!) و پاسخگوی نیاز روز جامعه باشه. آخه آخوندها که قرار نیست تا ابد یه عمامه رو سرشون بذارن و یه عبا رو دوششون بندازن و تو کوچه بازار بگردن تا پیرزنه که اومده سبزی خوردن بخره، حکم خیس شدن چادرش تو بارونو ازشون بپرسه یا به جوونی که داره به دختر مردم متلک میندازه تذکر بدن. قرار نیست تا ابد آخوندها فقط از رو منبر افاضه فیض کنن یا اینکه تو حجره هاشون چند سال قرنطینه بشن و مکاسب و لُمعه و خارج فقه بخونن و از محیط جامعه بی خبر باشن.

البته تند نریما! خدا را شکر، نسل جدید روحانی های ما، خیلی بیشتر از قبل با جامعه تعامل دارن و از مسائل روز و دغدغه ها و معزلات جوونا با خبرن. اگه حرف های بالا رو زدم، منظورم اون روحانی های عزیزی بود که دلشون نمیخواد از قالب سنتی خودشون خارج بشن. البته این وسط، حوزه هم بی تقصیر نیست. چون خیلی از درس هایی که ارائه میشه، متناسب با مقتضیات و شرایط چند صد سال پیشه که بایستی مطابق با متقضیات امروز و نیازهای فردا به روز بشه. (پیشنهاد میکنم برای نهادینه شدن فرهنگ وبلاگ نویسی برای طلاب عزیز و آشنایی با فضای مجازی و نحوه مقابله با حربه های دشمنان در این عرصه، کرسی هایی در بین دروس حوزوی تعریف شود). از بحث خارج نشیم. قرار بود، بنده حقیر نقش یه روحانی رو بازی کنم که دلش میخواد متفاوت باشه. دلش میخواد یه منبری پیدا کنه که پا منبریاش جوونایی باشن که کمتر میان مسجد، یا کمتر میان مشاوره و پرسش و پاسخ و از این جور حرفها. قبل از همه چیز از مقام شامخ روحانیت معذرت میخوام که میخوام خودمو تو این لباس شریف فرض کنم:

اگه من یه روحانی بودم، قبل ار اینکه دست به فعالیتی بزنم، حسابی با خودم کلنجار میرفتم که منبری پیدا کنم که پا منبریاش یه نفر و دو نفر نباشن، بلکه هزاران هزار جوونی باشن از شهرها و کشورهای مختلف. منبری که درست وسط میدونی باشه که غرب و شرق ریختن رو سر و کله جوونای ما و دارن دینشونا، فرهنگشونا و هویتشونا غارت میکنن. اگه من یه روحانی بودم، میرفتم صاف وسط باتلاق، یه اسکله میساختم تا دستمو دراز کنم و دست جوونایی که دارن غرق میشن رو محکم بگیرم و بکشمشون بالا. خوب میدونم که یه منبری هم باید تو خشکی باشه تا اونایی که هنوز نرفتن تو باتلاق و کم کم دارن بهش نزدیک میشن رو بیدار کنه و از باتلاقی که در چند قدمیشونه با خبر کنه؛ اما بعضی وقتا متاسفانه از بس به خشکی معطوف میشیم، که اونایی که هنوز امید نجاتشون هست و دارن دست و پا میزنن رو فراموش میکنیم. نه تنها تو فضای مجازی این طوره، بلکه تو فضای حقیقی هم، روحانی باید خودشو در متن محیط های آسیب دیده یا آسیب پذیر قرار بده، نه اینکه خارج از گود بشینه و تماشا کنه، یا فقط به شنیده ها و ارقام و آمار بسنده کنده؛ هممون خوب میدونیم که دیدن با شنیدن از زمین تا آسمون فرق داره و نمیشه همه چیو با کتاب خوندن و مقاله های جامعه شناسی خوندن به دست اورد. البته این رو هم اضافه کنم که خوشبختانه همه هم تو فضای اینترنت، در حال نابودی و غرق شدن نیستن! متاسفانه بعضی مواقع خود ما، اونقدر از اینترنت بد میگیم و « لولو » جلوش میدیم که خونواده ها فکر میکنن به هیچ وجهی نمیشه ازش استفاده مفید کرد؛ هستن خونواده هایی که به خاطر دید غلطشون نسبت به اینترنت، به بچه هاشون اجازه استفاده نمیدن و اونا رو از حق مسلمشون محروم میکنن. من اگه یه روحانی بودم، سعی میکردم رو منبر از وسایل ارتباط جمعی جدید، هم انتقاد کنم و هم تمجید،‏ هم محاسنش رو بگم و هم معایبش رو. برعکس ٍ بعضی برادرای روحانی که فقط دم از فساد و آلودگی این محیطها میزنن. همین حضور روحانیون عزیز تو محیط مجازی و فعالیت در زمینه های وبلاگ نویسی و پرسش و پاسخ آنلاین، کمک شایانی به روشن سازی افکار عمومی در مورد اینترنت میکنه. این رو میگفتیم که تو فضای مجازی همه هم در حال غرق شدن نیستن! هستن بر و بچه های مذهبی که یا پایگاهی برای انجام وظیفه احداث کردن و یا از پایگاه های مذهبی دیگه استفاده میکنن و یا هم هر دو. یا روشنتر بگیم،‏ تو اینترنت هم اون خشکیه هست و هم اون باتلاقه و از این نظر، کاربران اینترنت به دو دسته تقسیم میشن که روحانی زرنگ اونیه که برای هر دو دسته، جذاب و قابل استفاده باشه. با اوصافی که گفتیم، به نظر میرسه اینترنت همون منبریه که دنبالش میگشتم و حیفه حالا که جبهه ای برپا شده که دشمن داره تا میتونه رگبار میبنده به جامعه ما، من ٍ روحانی دست رو دست بذارم و بیکار بشینم و به مسجد محلمون اکتفا کنم. باید قلممو دستم بگیرم و برم وسط میدون. اگه روحانی وظیفه خودش ندونه پس وظیفه کیه تو این جبهه مقابله کنه؟؟!! متاسفانه بعضی روحانی ها اون طور که من باهاشون صحبت کردم، اعتقاد دارن محیط اینترنت ذاتاً آلوده است و به هیچ شکلی نمیشه استفاده مثبت ازش کرد! چرا که «هر چقدر هم شیر پاک و خالص باشه، اگه خُمره تمیز نباشه، تا شیر رو بریزی توش میبره!» فکر میکنم قابلیت های فضای اینترنت برای کار تبلیغاتی کاملا مبرز باشه و جای انکارش نباشه.

از فعالیت های دیگه ای که من ٍ روحانی میتونم تو فضای مجازی داشته باشم، وبلاگ گردیه. چرا که اکثر قریب به اتفاق وبلاگ نویسای ما، قشر جوونن و بنابراین از این طریق هم میتونم با نظرات، افکار و جو حاکم بر جوون امروز و نیازها و معزلاتش آشنا بشم و هم در مواردی با لحنی خوش و تاثیر گذار اشتباهاتشون رو تذکر بدم و یا عده ای را با وبلاگم آشنا کنم تا پا منبری دائمیم بشن.

از فضای مجازی که بگذریم، نکته ای که همیشه باید بهش توجه کنم اینه که من ٍ روحانی در درجه اول باید سعی کنم تا اونجایی که شرع و عرف اجازه میده، از ابزارهای مختلف استفاده کنم تا جذابیت کارم به بهترین نحو بالا بره و به اصطلاح یه کار فانتزی و جوون پسند از آب در بیاد. چرا که عقل جوونا بیشتر تو چشمشونه و اگه اون چیزی که بهشون عرضه میشه، شیک و فانتزی نباشه و به اصطلاح چشمشونا نگیره، هر چقدر هم محتواش قشنگ باشه قبولش براشون سخته. پس یادمون نره که در کنار باطن به ظاهر هم اهمیت زیادی بدیم. مثلاً اگه قراره من وبلاگ بزنم باید اسمی که میخوام براش بذارم در کنار اینکه با مسمی باشه، نمکی و دلچسب باشه، یا قالب وبلاگم ملیح و قشنگ باشه، فونتم متناسب و منظم باشه، تا میتونم از شکلک های خنده دار و متناسب با افعال و قیدهام استفاده کنم، موسیقی متن ملایم و جذاب داشته باشم و...

یا اینکه به سر و وضعم برسم، عباهای خوشرنگ (رنگ های روشن و شاد) بپوشم، عماممو منظم و مرتب بپیچم، خوشبو و تمیز باشم و.... تو رو خدا بهم گیر ندین که چرا اینقدر تو ظواهر گیر کردی؟! فکر میکنم اهمیتش کمتر از باطن کار نباشه.

بعضی روحانی های عزیز، یه سری عادت هایی که تقریباً تبدیل به سنت شده دارن که باعث میشه یه پوسته کلفت (یا به قول روحانی ها، یه حجاب ضخیم) بین روحانی و جامعه به خصوص قشر جوون به وجود بیاد که من اگه قرار بود یه روحانی بشم سعی میکردم تو این زمینه ها تا میتونم بدعت گذاری و عرف شکنی کنم تا با جوونا بیشتر هم سنخ و هم تیپ بشم و جوون باهام احساس راحتی و صمیمیت کنه.

مثلاً بعضی روحانی های عزیز هستن که برا خودشون ننگ میدونن و به پرستیژششون بر میخوره که تو برنامه های ورزشی شرکت کنن. من اگه روحانی بودم سعی میکردم تا جوونا ازم دعوت میکردن باهاشون هم بازی بشم، سریع لخت شم و بپرم وسط میدون. فکر کنم منبری که تو میدون ورزشی مهیا میشه، خیلی تاثیرگذارتر از منبر مسجدمونه!

بعضی از روحانی های گل ما، خیلی خشک و بی روح صحبت میکنن در حالی که من ٍ جوون دوست دارم حرف های طنز آمیز و خاطرات و داستان های قشنگ قشنگ و جالب بشنوم. 

یا مثلاً اکثر روحانی ها عادت دارن موقع صحبت کردن از لغات عربی و افعال و اصطلاحات قلمبه سلمبه استفاده کنن؛ در حالی که باید بین مباحثات حوزوی و گپ های عمومی یه تفاوت هایی قائل شد. من نمیدونم چرا این همه به استادهای دانشگاه که از لغات و اصطلاحات فرنگی استفاده میکنن گیر میدیم و ازشون انتقاد میکنیم، اما نوبت به خودمون که میرسه دقیقاً همون رفتار رو نشون میدیم؟! اگه توجه کرده باشین تو سریال های تلویزیونی، آخوندها پیرمردهای خیلی رسمی و خشکی هستن که تو صحبتاشون از الفاظ و اصطلاحات عربی به شدت استفاده میکنن. خیلی مواقع ما خودمون چهره روحانی رو ناخواسته یه چهره متفاوت از بقیه که افراد فقط برای پرسیدن احکام شرعیشون بهشون رجوع میکنن، معرفی میکنیم که تاثیر عمیقی بر دید افراد نسبت به این قشر خواهد داشت.

حالا که بحث از صدا و سیما به میون اومد این انتقاد رو هم دارم که ایام ماه مبارک که میرسه، روحانی های ما یر میدن به سریال های ماه مبارک و تا میتونن از گوشه و کنارش انتقاد میکنن و حتی تا چند ماه بعد از ماه مبارک، کلی از برنامه ها و نشست های تلویزیونی ما به نقد سریال های ماه رمضون اختصاص داده میشه. اما آیا ما کم معزلات فرهنگی عمیق تر از این داریم که سال به سال کسی ازشون سراغی نمیگیره؟! نمیگم انتقاد نکنیم اما افراط نکنیم، اولویت ها رو مشخص کنیم. اصلاً تا حالا شده سراغ یه کارگردان بریم و ازش بخوایم ما رو به صورت افتخاری تو ساخت برنامش سهیم کنه تا بتونیم نظراتمون رو قبل از ساخت فیلم ارائه بدیم و نواقص احتمالی رو برطرف کنیم، یا اینکه فقط نشستیم بیرون گود و مدام انتقاد میکنیم؟! به راستی چند تا از سریال ها و فیلم های ما با نظارت مستقیم روحانیت ساخته شده؟ آیا فقط مردم سریال های ماه مبارک رو تماشا میکنن که ما فقط نظرمون رو به اونا معطوف کردیم؟؟!

خُب، مثل اینکه از اتاق فرمان اشاره میکنن وقت ما تموم شده، فقط این نکته رو هم در پایان متذکر بشم که پرداختن به فضای مجازی اینترنت ما رو از فضای حقیقی باز نکنه. حرف هایی که اگه یادتون باشه همون اول ٍ اول زدم (در مورد پیرزن و...) همه لازم و ضروریه و برای اینکه یه روحانی بتونه به بهترین شکل با جامعه، چه عوام و چه خواص، چه جوون و چه پیر تعامل داشته باشه، فضای مجازی و فضای حقیقی سنتی هر دو لازم و مکمل همدیگه هستن. یادمون نره گذشتگان و علمای قدیمی ما با همین مکانیزم سنتی بود که تونستن موفق بشن.



  • کلمات کلیدی : مقاله های جهادی
  • به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [20 نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    رئیس جمهور را بر «مدل توسعه اسلامی» انطابق دهیم!
    اصول گرایی یا اصول پنداری؟
    انا لله و انا الیه راجعون
    اصلاحات و ابهامات
    گلچینی از کتاب های مفید برای یک دانشجو
    رئیس جمهور اسلامی کیست؟
    انتقاد برای انتصاب!
    [عناوین آرشیوشده]