مُدام میشینیم و نق میزنیم که آقا این مملکت، کلی نفت و منابع طبیعی داره که روز به روز هم داره? گرون میشه، پس چرا هیچی سر سفره ما نمیاد؟! همش میره تو جیب وزیر وزرا، همش میره تو شکم این ...ها! آقا پس این چه مملکت اسلامی شد؟!! آ...آ...آ...
خانواده ای را فرض کن که پدر خونه، دست به هیچ کاری نمیزنه و همش تو خونه نشسته و بخور و بخواب. مادر خونه هم که تاب دیدن گرسنگی و درموندگی بچه هاشو نداره مجبور میشه طلاهاشو بفروشه. حالا اگه بچه های این خونه که جوون و توانمند هستن، مثل پدرشون، بشینن و فقط به طلاهای مادرشون اکتفا کنن و دنبال نون درآوردن نرن، باید به غیرتشون شک کرد. اگه بچه های این خونه هم بیکار بشینن هیچ امیدی به این خونه نیست.
حالا ما هم یه مادر مشترک داریم که اسمش وطنه. اگه ما دانشجوهای این مملکت بشینیم و دست رو دست بذاریم و سعی نکنیم یه کاری بکنیم که نون از عمل خودمون بخوریم، مادرمون مجبور میشه طلاهاش که همون نفت مملکت باشه رو بفروشه تا ما گرسنه نمونیم. حالا گیرم که به فرض دزدی، گرگی هم میشه، نمیگم انتقاد نکن، اما تا حالا شده بشینی کلاهتو قاضی کنی ببینی الآن که پول نفت مملکت داره خرج میشه تا تو بیای دانشگاه و از هزار تا امکانات مختلفش استفاده کنی، تا شاید بتونی کاری کنی که دیگخ مادرمون مجبور نشه طلاهاشو بفروشه، تو چه کردی؟!
متاسفانه خیلی از ماها فقط بلدیم نق بزنیم. مگه نشنیدی فرمودن: "قو أنفسکم" (از خودتون شروع کنید) چشم امید خانواده به فرزند ارشد خونست و ما دانشجوها هستیم که چشم امید این مملکت به ما دوخته شده و اگه ما هم نگاه به پدرانمون کنیم، معلوم نیست چه بر سر این مملکت خواهد اومد!
باید کاری کنیم که نون عمل خودمون رو بخوریم و این معنای همون "جنبش نرم افزاری" و "تولید علم" است که رهبرمون فرمودند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ