برادرم را کتک می زدند و زیر پا، لگدمال می کردند، چادر از سر خواهرم می کشیدند، مادرم را سیلی می زدند، دستان پدرم را بسته بودند و دشنامش می دادند، خانه را روی سرمان خراب می کردند...
و من انگشت به دهان ایستاده بودم...
فقط نظاره گر بودم
دست روی دست می مالیدم
گاه نُچ نُچ می کردم
گاه فریاد می کشیدم
و گاه بی خیال رو بر می گرداندم
و همچنان برادرم را...
لاف می زنم... شعار می دهم...دروغ می گویم...که تو را برادر خود می دانم!
این روزها بیشتر احساس نفاق می کنم، وقتی سیر و پر می خورم و آسوده سر بر بالین می گذارم.
هر روز بعد از نماز، مرگ نثار خود می کنم:
مرگ بر منافق!
پژوهشی بر واجبی به نام امر به معروف و نهی از منکر
آن طور که از نظرات برآمد، دوستان معتقد بودند که کسی خود، هزاران نقص و عیب دارد نباید و نمی تواند به دیگران بپردازد. به همین منظور لازم دانستم قسمتی از نوشتار تاثیرگذار «شیعه؛ یک حزب تمام»، از دکتر علی شریعتی(1) را به صورت خلاصه و گلچین برای استفاده و تامل دوستان بیاورم تا اهمیت و کیفیت تکلیف «امر به معروف و نهی از منکر» برای عزیزان روشن تر شود و ان شاء الله پس از توجیه شدن دوستان، نظرات نهایی را برای کامل شدن این پست از طرح وبلاگ نویسی نوین و هم اندیشی مان را جمع بندی خواهیم کرد تا به امید خدا به نتیجه سازنده ای برسیم. به نظر این حقیر خواندن این مقاله بسیار روشنگر و مفید خواهد بود و لذا خواهشمندم تا آخر همرهای بفرمایید تا بتوانیم در فضایی علمی و منطقی به نتیجه برسیم.
(البته جا دارد اعترافی کنم و آن این که از جمله ایراداتی که نسبت به پست قبلی حقیر وارد است این است که منکری که بدان پرداخته شده است، نسبت به منکرهای موجود در جامعه، که در اولویت نخست و در مرتبه اهم هستند، کوچک به نظر می رسد (اگرچه از نظر اعتقادی، تفکر فوق العاده اشتباه و خطرناکی پشتوانه آن است) و بهتر آن بود که ابتدا به منکرهای بسیار بزرگتر جامعه پرداخته می شد؛ چرا که طرح منکرهای کوچک، خود از بزرگترین منکرهاست!!!)
و اما خلاصه ای از نوشتار دکتر شریعتی:
دیگران نصیحتمان می کنند و دلالت و پند و اندرزهای حکیمانه و عالمانه و عاقلانه...! که:
«ابتدا باید فکر کنی، مطالعه کنی، تحصیل علم کنی، تحقیق علمی کنی، کتاب ها بخوانی، حوزه ها ببینی، نزد استادها تلمذ کنی، فلسفه و تصوف و فقه و اصول و کلام و منطق و زبان و ادب و تاریخ و حکمت و اخلاق را، در محضر اهل فن تعلیم بگیری، تا جامع هم معقول و هم منقول شوی، و همه حقایق کلیه عالم را دریابی، اسرار وجود را بشناسی، رابطه واجب الوجود و ممکن الوجود را و رابطه صفات و ذات برای تعالی را و رابطه قدیم و حادث را و رابطه لاهوت و ناسوت را و فلسفه حیات و راز مرگ و منازل آخرت را و عالم غیب و شهادت و جن و انس و طبیعت و ماوراء طبیعت و دنیا و آخرت و وجود و ماهیت و جوهر و عرض را و یک دوره کامل عقاید را و یک دوره کامل احکام را فرا گیری و به مرتبه علم الیقین برسی و از آن جای به حق الیقین ارتقاء یابی و از آنجا، به قله عین الیقین صعود کنی... تا حقیقت مطلق و مطلق حقیقت بر تو آشکار گردد و آخرین درجات معرفت را طی کنی و تازه این مرحله اول است،
پس از طی این مرحله (که هرگز شدنی نیست!) وارد مرحله دوم می شوی، وارد مرحله عمل، مرحله اصلاح، اما عمل فردی، اصلاح خود.
و در این مرحله،
طرح وبلاگ نویسی نوین: با هم بیندیشیم، با هم بنویسیم
این ماجرا واقعی است!
نماز اول که تموم شد:
بلندگو: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» ...تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)
چند ثانیه بعد...
پیش نماز بلند شد، رو به جمع کرد، خودش رو جمع و جور کرد، میکروفون کوچولوش رو از عباش جدا کرد و جلو دهان مبارکش گرفت و گفت: «ا ٍهٍممم.... سلامٌ علیکم و رحمة الله، عزیزان همین طور که تسبیحات حضرت زهرا را می فرستید در حدّ دو سه دقیقه گوش مبارکتان را به بنده بسپارید، بله.... امروز سالروز ٍ .....»
چند دقیقه بعد...
تسلای قلب مبارک آقا امام زمان (عج) صلواتی ختم بفرمایید.
____________________________________________
شما دوست عزیز میتونید با دقت در ماجرای فوق، اشتباهات روحانی ما رو گوشزد کنید، بسم الله!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ