سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محفل راهیان نور

مدل توسعه چه دخلی به انتخابات ریاست جمهوری دارد؟

بهتر است قبل از ورود به اصل مطلب، نسبت موضوع بحث (ترسیم مدل توسعه) با مقوله ‌«انتخاب رئیس جمور اصلح» مخشص شود تا اهمیت موضوع و مقتضای زمانی آن روشن گردد. همان طور که مستحضرید، مقام معظم رهبری، دهه چهارم انقلاب را ‍‌«دهه پیشرفت و عدالت» نامگذاری کرده و رسالت ده سال آینده انقلاب را توسعه و پیشرفت، بر مبنای عدالت، دانسته اند. روشن است که در نظام ولایت فقیه، گفتمان سازی و ترسیم سیاست های کلی نظام، بر عهده ولی فقیه است و این قوه مجریه است که موظف است در قالب این گفتمان، غافله انقلاب را به پیش براند. در واقع وظیفه قوه مجریه و در رأس آن، شخص رئیس جمهور آن است که گفتمان مذکور را باور داشته و با بسط و پرورش آن و بهره گیری از نخبگان و کارشناسان ذیربط، به تدبیر راهکارهای اجرایی برای پیاده سازی اصول مشخص شده بپردازد و لذا کسی که قرار است زمام قوه مجریه کشور را در دست گیرد، لازم است نسبت خود را با گفتمان «پیشرفت و عدالت» مخص کرده و برنامه های خود را برای پیاده سازی آن تبیین نماید.

حال که اهمیت بحث از «مدل توسعه» در چنین ایامی مخص شد، به اصل موضوع می پردازیم.

ادامه مطلب...

به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

اصول گرایی یا اصول پنداری؟

دوشنبه 88 اردیبهشت 28 ساعت 12:0 صبح

آنچه این روزها در میان محافل سیاسی رواج دارد و به رغم تصریح رهبری معظم انقلاب، همچنان مطرح می شود، تقسیم بندی جریانات داخلی نظام اسلامی به اصولگرا و اصلاح طلب می باشد. این در حالی است که پایبندی به اصول و داشتن دغدغه اصلاح، دو رکن اساسی اندیشه ای است که زاییده انقلاب اسلامی مردم ایران می باشد و هر اندیشه ای که این دو را در کنار هم بر نتابد، در تعارض با آرمان های انقلاب است. البته این حقّ گروه های سیاسی است که هریک به صورت جدی تر به یکی از این دو رکن بپردازند و ضریب بالاتری برای آن قائل شوند، اما حذف کردن هرکدام، به معنای ذبح انقلاب است و باید از آن پرهیز کرد. همین مسأله ضرورت و اهمیت مشارکت عادلانه هر دو طیف را در فضای مدیریتی کشور مشخص می سازد.

اما همانطور که  اصلاح طلبی در ایران با چالش هایی روبروست و بعضا از ضعف مبانی و اصول رنج می برد، مدعیان اصولگرایی هم در فضایی مشابه به سر می برند. به این معنا که هنوز تعریف شفاف و قاطعی از اصولی که بر سر آن ایستاده، ارائه نکرده است و همین امر سبب شده است که گاهی افراد و یا روش ها به عنوان اصل قرار گیرند و زمینه برای محافظه کاری فراهم گردد یا اینکه اصول، معنایی نسبی پیدا کنند و در ماجرای بازی های سیاسی رنگ ببازند و ناگفته پیداست که خطر بازیچه قرار گرفتن اصول چقدر زیاد است. مردمی که برای همین اصول جهاد کرده اند، با مشاهده این وضعیت دلسرد می شوند و جایگاه مردمی نظام، متزلزل می گردد.

از دیگر چالش های اصولگرایی، دفاع غلط و غیر منطقی از اصول است. برخوردهای حذفی، سانسور کردن، خشونت در برابر فکر مخالف و منع بحث کردن در حیطه اصول، روش هایی است که بعضاً چهره اصولگرایی را تیره و تار نموده است. این در حالی که رهبری معظم انقلاب بارها  چشم بستن بر روی افکار متفاوت و اخم کردن در برابر افکار منتقد و مخالف را نهی نموده اند.

در پایان تذکر این نکته را مفید می دانم که به عقیده بنده راه برون رفت از چالش های فراروی جریان های سیاسی ایران، چیزی جز پیروی و پیگیری سیاست ها و تدابیر حکیمانه رهبر انقلاب نیست که به معنای حقیقی کلمه یک اصولگرای اصلاح طلب می باشند و با دفاع منطقی از اصول اساسی راه را برای هرگونه اصلاح اصولی و منطقی در روش ها و هدف گیری های مرحله ای و تصمیم گیری ها باز گذاشته اند.

مدعیان اصولگرایی باید بر همین اساس به نقد رفتار خود و بازشناسی اصول بنشینند و پیش از دیگران میدان دار اصلاح باشند. 



  • کلمات کلیدی :
  • به قلم: علیرضا توسلی | نظرات دیگران [ نظر]

    انا لله و انا الیه راجعون

    یکشنبه 88 اردیبهشت 27 ساعت 7:30 عصر



  • کلمات کلیدی :
  • به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

    اصلاحات و ابهامات

    پنج شنبه 88 اردیبهشت 24 ساعت 12:0 صبح

    هر جریان نوظهور سیاسی و یا به عبارت بهتر فکری، در بدو تولید خویش لازم است مبانی ایدئولوژیک خود را معرفی کرده، خطوط سفید و قرمز، هنجارها و ناهنجارها را از منظر خویش ترسیم نماید. تأکید بر مبنای فکری است؛ چرا که مناسبات و اجرائیات یک سازمان، نشئت گرفته از اندیشه ها و آرمان های گردانندگان آن است و این پشتوانه فکری است که مشخص می کند، کدام عمل ارزش است و کدام ضد‍ّ ارزش. در واقع اصالت عمل به نیتی است که ورای آن نهفته است و حسن و قبح هر عمل، از هدف آن شناخته می شود. چه بسا اقدامی که در صورت صدور از سوی جریان خاصّی ضدّ ارزش شناخته می شود ولیکن اگر از سوی جریان دیگری صادر شود، نه تنها قبیح خوانده نشده، بلکه ارزش نیز شمرده می شود.(1)

    مهر تأیید این مدّعا، روایات عدیده ای است که نیّت را پایه و اساس عمل، عین عمل و یا حتی والاتر از عمل معرفی می نمایند.(2)

    اصولاً حرکتی که تنها به مصادیق عملی و اجرایی بسنده کرده و از تبیین زیر بناهای فکری خود سرباز زند را نمی توان یک «جریان» نامید؛ چرا که جریان آن است که از نقطه ای مشخص ظهور کرده و در مسیری روشن و محصور به مرزهای معین، به سوی مقصدی خاص در حرکت است و برای هر نقطه از مسیر خود، پشتوانه ای دقیق و از پیش تعریف شده دارد. اما جریانی که صرفاً برای تغییر جهت جریانی دیگر متولد شده باشد و برای خود مبنایی مشخص نداشته و تنها خود را در مسیر جریان دیگر (در جهت عکس) قرار داده است، نه تنها جریان دانسته نمی شود، بلکه اختلالی شمرده می شود که در تلاطمی مبهم، خود را در پس امواج کف آلود پنهان می کند و تمام همّتش مخالفت با جریان دیگر است، در هر مسیری که باشد!

    آنچه از ملزومات یک جریان نوپا خوانده شد، اهمیتی دوصد چندان می یابد، اگر جریان مورد نظر، با ادبیات جدید و به منظور «تغییر» و «اصلاح» قدم به میدان گذاشته باشد. البته مسلم است که جریانی که خود را پایبند به ادبیات و «اصول» گذشته بداند و خطوط خود را منطبق بر همان خطوط سنتی سابق معرفی نماید، نیز از تبیین اهداف خود معاف نیست و لازم است منظور خود را از پایبندی به اصول مشخص کرده و توضیح دهد برداشت وی از اصول چیست و مجراهای اجرای چنین احکامی کدامند. اما آنچه مقصود نگارنده است آن است که چنین تکلیفی برای جریان های دگراندیش و «اصلاح طلب» به مراتب سنگین تر است. چرا که «اصلاح» و «تغییر» از مفاهیم بسیار کلی و مبهم هستند که اگر به درستی تفهیم مفهوم نشوند، بهترین ابزار برای مسخ ارزش ها و نیز جلب نظرها خواهد بود. چرا که مسلم است که هر کس خواهان تغییر و اصلاح وضعیت معاصر است (و البته این تمایل در مخالفین و موافقین سیر کلی نظام متفاوت است و از دو سنخ کاملاً متضاد است) و کسی که به وضع موجود قانع باشد و افقی فراتر از وضعیت حال برای خود متصور نشود، نه تنها جایی در میان منتظران منجی بشریت ندارد، بلکه مانعی برای تحقق حکومت جهانی و دولت اسلامی به شمار می آید.

    بنابراین اگر ادعای تغییر می شود، بایستی روشن شود هدف از این تغییر چیست و قرار است، حرکت از چه مبنا و اساسی آغاز و به چه مقصدی منتهی شود و این حرکت در چه مسیری طی می شود؟ تقابل تغییرات با اصول چگونه است؟ آیا قرار است اصول تغییر داده شود، یا اینکه تفسیر اصول و نحوه اجرا قرار است متفاوت باشد؟ معیارهایی که بناست مسائل مختلف با آنها تطبیق داده شوند و در صورت ناسازگاری اصلاح شده و یا به کل حذف شوند، کدامند؟ آیا منظور دقیق یک «اصلاح طلب» از اصلاح، تجدید نظر طلبی است یا غیر از آن است؟ آیا این اصلاح، حدّ و مرزی برای خود می شناسد و یا حوزه خاصی را مدّ نظر دارد، یا کاملاً بی قید و شرط اعمال می شود؟ دوستان و دشمنان، جاذبه ها و دافعه ها در این پارادایم کدامند و نحوه برخورد با آنان چگونه است؟ و هزاران سؤال ریشه ای و گفتمانی (نه مصداقی و جزئی) دیگر، که یک «اصلاح طلب» مکلف است به آنها پاسخ گوید.(3)

     پا پستی___________________________________________

    1- چنانکه بارها شنیده ایم که اگر فلان دولت قرار بود تصمیم بر فلان اقدام بگیرد، به شدت مورد مخالفت و انتقاد قرار می گرفت، اما دولتی دیگر توانست بدون هیچ تنشی آن اقدام را به مرحله اجرا درآورد و حتی در مواردی مورد قدردانی نیز قرار گرفت. این تفاوت رفتار از سوی منتقدین، ناشی از همین تفاوت در مبانی فکری و آرمان های دولت ها و جریان ها است.

    2- برای نمونه:

    - رسول اکرم(صلى الله علیه و آله): «یا أیُّها النّاسُ ، إنّما الأعمالُ بالنِّیّاتِ ، وإنّما لِکُلِّ امرئٍ ما نَوى» (اى مردم ، جز این نیست که اعمال به نیّت‏هاست و در حقیقت براى هر کس آن چیزى است که نیّت مى‏کند) کنزالعمال، حدیث 7272، و بحارالانوار، ج 70، ص 221

    - امام على(علیه السلام) : «النِّیَّةُ أساسُ العَمَلِ، الأعمالُ ثَمارُ النِّیّاتِ» (نیّت پایه عمل است، و اعمال، میوه‏های نیت‏ها می‏باشند) میزان الحکمة، ج 10، ص 270

    - امام صادق(علیه اسلام): «و النیة افضل من العمل الا و ان النیة هى العمل‏» (نیّت برتر از عمل است، آگاه باش! که عمل همانا نیّت است) شرح چهل حدیث، ص 321 و تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 214
    3- چنانکه امام حسین(علیه السلام) نیز در آغاز قیام خویش، خود را یک اصلاح طلب معرفی می کند و در فرصت های مختلف، منظور خود از اصلاح طلبی را کاملاً تبیین می نماید.

    امام حسین(علیه السلام) در وصیت نامه ای که به برادرشان محمد بن حنفیه می نویسد می فرمایند: «إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ وَأَسیرَ بِسیرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبیطالِب» (من از روى خود خواهى و خوش گذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نکردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم. می خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره و روش جدّم و پدرم على بن ابیطالب عمل کنم) مقتل الحسین , ص 156

    بیشتر بخوانید________________________________________________

    - اصلاح طلبی از دیدگاه شهید مطهری (به قلم دکتر محسن اسماعیلی)

    - امام حسین (ع )، اصلاح طلبى و اصول گرایى (به قلم دکتر آیت مظفّرى)



    به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

    گلچینی از کتاب های مفید برای یک دانشجو

    دوشنبه 88 اردیبهشت 21 ساعت 12:0 صبح

    سلام

    همون طور که می دونین چند روزیه نمایشگاه بین الملی کتاب تهران کار خودش رو شروع کرده. ما هم برای اینکه دستی تو این اقدام فرهنگی داشته باشیم و بتونیم یه کمی کمک حال دوستان فرهنگ دوست و کتابخونمون باشیم، تصمیم گرفتیم با مشورت از اهالی نظر، یه لیست نسبتاً جمع و جور از کتاب های مفید و مناسب قشر مسلمون جوون، در زمینه های عقیدتی، اخلاقی، فلسفی، رمان و مخصوصاً ازدواجچشمک تهیه کنیم که حاصلش این تحفه قابلی است که پیش روی شماست:

    دانلود لیست کتاب ها (ورد2007)

    دانلود لیست کتاب ها (ورد2003) 

    ضمناً شما هم میتونید اگه کتابی خوندین که خیلی به دلتون نشسته و به نظرتون خوندنش برای یک دانشجو لازمه می تونین کتاب رو معرفی کنین تا توی لیست بگنجونیم.



    به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

    رئیس جمهور اسلامی کیست؟

    پنج شنبه 88 اردیبهشت 10 ساعت 3:31 عصر

    با توجه به اینکه به ایام سرنوشت ساز انتخابات نزدیک می شویم، وظیفه خود دانستم تا قدری در مورد فاکتورهای انتخاب مطلوب قلم برانم تا ضمن تخلیه درونی، با کمک دوستان عزیز به اصلاح ذهنیات خود و یا احیاناً دیگران بپردازم، تا همگی با چشمی باز، سرنوشت چهار سال آینده کشورمان را تعیین کنیم.

    از بدیهیات است که نظام جمهوری اسلامی ایران، شاخصه ای دارد که آن را از سایر ملل و دولت های عصر حاضر متمایز می سازد و آن بنیان اسلامی و به تبع این فاکتور مهم، جمهوریت و استقلال است. 

    بدیهی می گویم، چرا که بارها و بارها از تریبون های مختلف در تبیین این شاخصه، سخن ها رانده شده و نیز به صراحت در برنامه های این نظام قابل درک است (اگر چه در جزئیات اجرایی نقیصه هایی داشته ایم، اما مشخص است که در مبنای تئوریک و در کلیات اجرایی دغدغه اسلامی بودن داشته ایم، و اگر جز این بود، مسئله اسلامی شدن و حرکت به سمت دولت اسلامی از سوی رهبر نظام مطرح نمی شد؛ فرق است میان بودن و شدن) و لذا قصد اطاله کلام در این حوزه ندارم.

    شاخصه را واحد معرفی کردم، چرا که اسلام (به معنای آنچه که هست، نه آنچه در اجرا فهم می شود) جامع و مانع است و برنامه ای است که اگر ح‍ق آن ادا شود و درست شناخته و پیاده شود، همه آنچه برای یک نظام سعادتمند لازم است را به بار خواهد آورد و لذا جمهوریت و استقلال از جمله آثاری هستند که بر تحقق دولت اسلامی مترتب می شوند و از مؤلفه های فرعی محسوب می شوند.

    البته ممکن است بگویید دولت های اسلامی دیگری نیز در جهان داریم، اما بایستی توجه شود که منظور ما از اسلام، آن سرپوش سبز نیست که قدرت ها برای حفظ مشروعیت منسب خود، بر روی اقدامات ضداسلامی خود می کشند و با نسخ آرمان های اسلامی آن را به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع دنیایی خویش به کار می گیرند. چنین اسلامی، نه تنها جمهوریت و استقلال را سبب نمی شود، بلکه ملت ها را نحیف و دولت ها را فربه می سازد.

    اسلامی که انقلاب اسلامی ایران بر پایه آن شکل گرفته است، آن اسلام نابی است که بایستی آن را در گفتمان امام خمینی(ره) و آرمان های بلند ایشان جستجو کرد. گفتمانی با محوریت عدالت، که در آن مستضفین و پابرهنگان، پرچمداران حکومت اند و دولتمردان خدمتگذار توده اند، تساهل و تماسح در آن جایی ندارد و آرمانش نابودی شرک و ظلم در سراسر جهان و تشکیل حکومت جهانی اسلامی به دست حضرت صاحب العصر(عج) است و لذا حیات خود را در جهاد برای جهانی شدن می بیند و برای خود مرزی قائل نمی شود. گفتمانی که با معادلات مرسوم جهانی بیگانه است، روابط و مناسبات را بر پایه نگرشی به نام «توحید» تعریف می کند، دست خدا را در تمامی پدیده ها می بیند و عقل و تجربه را در تدبیر امور کافی نمی داند.

    گفتمانی که به تعبیر دکتر خسروپناه به دنبال توسعه کوثری است نه توسعه تکاثری؛ چرا که اصولاً چنانکه گفته شد، وجه تمایز جمهوری اسلامی با سایر نظام های معاصر، در اسلام محوری و عدالت محوری است، نه سرمایه محوری، دنیا محوری و رفاه طلبی منفی، که آرمان سوسیالیست ها، لیبرال ها و کمونیست هاست. توسعه کوثری، در کنار توسعه اقتصادی و سیاسی، توجه مؤکد به توسعه فرهنگی دارد و آن را در رأس امور دانسته، چنانکه توسعه اقتصادی و سیاسی را در جهت تحقق توسعه فرهنگی می طلبد و به خدمت می گیرد.

    چنین گفتمان و بلکه جهان بینی ای است که می توان آن را در جهان تشنه حقیقت، «انقلاب» دانست، انقلابی که بر خلاف پیش بینی ها و محاسبات تحلیل های ماتریالیستی‍، افول نمی پذیرد و این سنت خداست که «إن تنصر الله ینصرکم و یثبت أقدامکم»

    متاسفانه عده ای می خواهند جمهوریت، استقلال و آزادی را با معادلات سکولار بین المللی معنا کنند، معادلاتی که جمهوریت را جز سراب دموکراسی و استقلال را جز خودکفایی در تولیدات داخلی ندانسته و آزادی را اسارت در قید و بند تمایلات نفسانی تعریف می کند. مسلم است که انتظارات این دسته در انقلاب اسلامی برآورده نمی شود.

    با این مقدمه نسبتاً طولانی کاملاً روشن است، که چه کسانی لایق اداره جمهوری اسلامی هستند. در واقع، اولین اقدام در انتخاب رئیس جمهور آن است که نسبت وی با انقلاب روشن شود. آنکه غایت خود را تنها پیشرفت اقتصادی می داند، و برنامه های شاخص وی، طرح های اقتصادی ای است که ارتباط آنها با مبانی انقلاب و حکومت اسلامی مشخص نیست، گرچه می تواند اقتصاد دان خوبی باشد و جامعه ای مرفه بسازد، اما در قالب رئیس جمهور یک نظام اسلامی نمی گنجد. کوته فکری و سطحی نگری است که از رئیس جمهور تنها انتظار آبادانی اقتصادی داشته باشیم، بی آنکه آرمان ها و دغدغه های وی را جویا شویم و از برنامه های وی برای دستیابی به دولت اسلامی و حکومت جهانی بپرسیم. بماند که غالب مردم، آرمانشهر خود را در توسعه اقتصادی محصور می کنند و طبعاً انتخابشان نیز بر این مبنا صورت می پذیرد. البته تصور نشود، توسعه اقتصادی و مناسبات سیاسی در جامعه اسلامی جایگاهی ندارند، بلکه نزاع بر سر آن است که توسعه تکاثری هدف واقع نشود. در واقع جامعه اسلامی آن است که توسعه اقتصادی و سیاسی را وسیله ای برای نیل به اسلامی شدن بداند و توسعه تکاثری را ذاتاً ارزشمند نداند، بلکه با تبیین نسبتشان با توسعه کوثری، آنها را به عنوان ابزار به کار گیرد. و الا اگر هدف صرفاً توسعه تکاثری باشد، جوامع غربی بسیار از ما پیشتازترند و اساساً این نظام را نمی توان انقلاب نامید، بلکه باید جامعه ای منحط و عقب افتاده دانست که بایستی مدام چشمش به دست شرق و غرب باشد، تا شاید بتواند پس از سال های متمادی به موقعیت امروز آنها دست یابد.

    _________________________________________________________

    بیندیشیم:

    دوره هشت ساله اصلاحات، دوره توسعه و پیشرفت نامیده شد و دوره چهار ساله ای که در پس ماند آن به سر می بریم، دوره عدالت و مقام معظم رهبری، دهه چهارم انقلاب را دهه پیشرفت و عدالت نامگذاری کردند.




    به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]

    انتقاد برای انتصاب!

    دوشنبه 88 فروردین 31 ساعت 7:28 عصر

    دوران چهار ساله ریاست جمهوری در کشور ما شبیه دریایی است که اگر چه ابتدا و انتهایش مواج و خروشان است، اما قسمت اعظم آن که همان اواسط عمیق و ارزشمند آن است، آرام و بی سر و صداست؛ گرچه خبرهای بیشتری در آنجاست. در واقع هر چه بیشتر به ساحل (پایان دوران ریاست جمهوری) نزدیک می شویم، امواج خروشان پدیدار می شوند و سطح کم عمق آب لب ساحل پوشیده از کف می شود.

    این از خصلت های بارز فضای سیاسی-فرهنگی بیمار کشور ماست (و شاید بسیاری از کشورهای دیگر) که نقد و تحلیل در هر برهه زمانی، به قسمتی خاص معطوف می شود و به یکباره، همه عقول، اذهان و اقلام به سمت یک مقوله کوچک ٍ بزرگ نما و یا به واقع بزرگ بسیج می شوند، به طوری که فضای فقیر فکری کشور در آن حوزه خاص، با بمباران انواع و اقسام تحلیل ها و افاضات فیوض رنگارنگ به شدت اشباع و گاهاً غبار آلود می شود. به منظور اینکه بحث، حالت کلیشه ای و شعاری به خود نگیرد، نگاهی کوتاه به مصادیق اخیر این پدیده می اندازیم: به جریان افتادن اندیشه ها و حرکت های جهادی در جنگ بیست و دو روزه غزه در تمامی عرصه های فکری و رسانه ای و سپس خاموشی ناگهانی این تحرکات، بحث از رسیدگی به تخلفات اقتصادی مسئولین بلند پایه کشوری، انتقاد از برنامه های رسانه ملی در ایام ماه مبارک رمضان به خصوص از سوی روحانیون، بمباران تبیبن و تحلیل مسائل اعتقادی با دخول شبهه ای از طرف مجتهد پیستری در دانشگاه صنعتی اصفهان از سوی همه تشکلات مذهبی با برپایی ده ها نشست متوالی اورژانسی و انتشار صدها نشریه رنگارنگ در دو سه هفته و... انتقاد از عملکرد دولت با نزدیک شدن به روزهای پایانی آن از سوی کاندیداها، احزاب و اصحاب رسانه (که موضوع بحث ماست) همه از جمله مصادیق این بیماری فکری هستند.   

    با وقوع چنین شوکی در فضایی که مدت ها از تیررس تحلیل و تامل، به دور بوده است و به سبب د‍‍ٍمُده بدون و خارج از حیطه بورس فکری روز بودن، به دست فراموشی سپرده شده بوده است، محاسن و معایبی حاصل می شود که در ادامه این مقدمه طویل به آنها اشاره می شود:

    از جمله محاسن این پدیده آن است که اندیشه های خفته ای که مدت هاست نسبت به مقوله ای خاص بی درد و بی تفاوت بوده اند و یا ناخواسته از وجود آن آفت غافل بوده اند برای مدت زمانی هر چند کوتاه بیدار شده، تحرک می یابند و از پوسته خمود و سستی و احیاناً جهالت و نادانی خارج می شوند. از دیگر محاسن، آن است که در چنین موقعیت هایی، اشخاص و احزاب با ابراز عقاید و تحلیل های خود، شناخته می شوند و البته ممکن است عده ای نیز از چنین فضای پرهیاهو و پریشانی سوء استفاده کرده و در جهت تامین منافع خود، به حمایت دروغین از اندیشه یا گروهی خاص بپردازند و از آب گل آلود ماهی بگیرند. از معایب دیگر این پدیده که آسیب آن را روشن می کند، تک بعدی شدن فضای فکری جامعه، و غفلت از مقوله های دیگری که ممکن است همزمان با این پدیده در حال وقوع باشند و مورد اغفال مطالبه گران قرار گیرند و به این ترتیب آسیبی بزرگ را دور از دیده ها به وجود آورند؛ به خصوص اگر از اولویت بیشتری برخوردار باشند. همچنین در چنین شرایطی، هر مبحث حیاتی، تاریخ انقضایی مشخص پیدا می کند و با منقضی شدنش، به کلی از حیطه نشست ها خارج می شود.  

    و اما مخلص کلام آنکه روزهای پایانی هر دوره ریاست جمهوری در کشور ما، ایامی است که آنهایی که در مدت چهار سال، حتی یکبار لب به انتقاد نگشودند و از کنار بزرگترین کم کاری ها و اشتباهات دولت، به سادگی گذشتند و یا حتی سال ها از فضای سیاسی و فرهنگی کشور عزلت گزیدند و اثری از آنها در مطالبات و انتقادات دیده نمی شد، سینه چاک کرده و فریاد مطالبه و انتقاد سر می دهد و طرح و برنامه ارائه می دهند و برای انقلاب احساس خطر می کنند(!) حال آنکه اگر به واقع برای مملکت و انقلاب احساس وظیفه می کردند و اگر قصور و نقصانی در دستگاه دولت مشاهده می کردند، انتظار می رفت احساس خود را ابراز دارند و در همان ایام خطر و حدوث نقصان فریاد انتقاد سر دهند و طرح و برنامه ارائه دهند. چنین است که انتقاد و مطالبه، به ابزاری برای جلب توجه مردم و به خصوص مخالفان تبدیل می شود و بهترین شعار تبلیغاتی برای رسیدن به مسند قدرت خواهد بود.

    این است که انتقاد است برای انتصاب؛ نه برای اصلاح و آرمانخواهی!  

         



  • کلمات کلیدی :
  • به قلم: محمدحسین قانیان | نظرات دیگران [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    رئیس جمهور را بر «مدل توسعه اسلامی» انطابق دهیم!
    اصول گرایی یا اصول پنداری؟
    انا لله و انا الیه راجعون
    اصلاحات و ابهامات
    گلچینی از کتاب های مفید برای یک دانشجو
    رئیس جمهور اسلامی کیست؟
    انتقاد برای انتصاب!
    [عناوین آرشیوشده]